من واقعا نمیکشم توراخدا بگین چیکار کنم دیروز چون خیلی داد کشیدم سرش و گریه کرد سر لباسشویی خیلی ترسید یکسره گریه می‌کنه می‌ترسه ...امروز براش جبران خواستم کنم کلی بازی کردم کلی بیرون بردم بازم یکسره گریه می‌کنه لباسشویی و نشون میده گریه می‌کنه میچسبع ب من بازم اذیت میشم یهویی داد میزنم شوعرمم ک نمیتونه تحمل کنه باز اونم داد میزنع سرش خیلی اذیت می‌کنه جیغ گریه میچسبع ب ما اعصاب و ارامشونا گرفته چیکار کنیم هرچی میبرم پیشش بازی می‌کنه ...میبرم میزنمش لباسشویی...یا میبرم بوسش میکنم ناز میکنم همون لحضع اروم میشه باز گریه می‌کنه یا آهنگ میزنم میگم داره می‌رقصه لباسشویی یکم آروم میشه باز یهویی گریه می‌کنه الآنم نمیخوابع چیکار کنم توراخدا مغزم نمی‌کشه بدنم کشش ندارع دیگ

بیخود کردی خیلی داد کشیدی سرش
بیخود کردید بچه دار شدید وقتی جنبه نداشتيد
نمیگم ماها عصبی نمیشیم داد نمی‌زنیم
اما نه در حدی که بچه یک روز تمام گریش بند نیاد از ترس
الان یسری میان میگن قضاوت نکن😒😒😒😒

بابا بخدا بچه دار شدن دست خود ادمه تورو خدا قبلش یکم از سلامت عصابتون خیالتون راحت باشه
بقران پسر من در حین کار کردن لباسشویی ده بار خاموشش میکنه چون لمسیه
خب اون بچست نمیفهمه که منم عصبی میشم اما نه در این حد که بچه لال شه

خانم بچه بااون وضع ترسوندی انتظار داری فراموش کنه چرا بااین سن کمت انقدر بی حوصله ای هم تو هم شوهرت کارتون خیلی اشتباه دادمیزنین سربچه مگه بچتون چنسالشه بخواد درک کنه ساکت بشه مراعات کنین خدایی نکرده این ترس توبچتون بمونه باعث لکنت میشه دراینده انقدر سرش دادنزنین

عزیزم بچه ترسیده فقط بغلش کنین بوسش کنین اون پناه میاره به شما روی لباسشوییت یه پتومسافرتی بپوشون بزار نبینه ببین چجوری میشه بخداپسرمنم اذیت میکنه یکسره جیغ میزنه میخاد بغلم باشه کل ظرفامو میریزه وسط اشپزخونه منم انقدر دغدغه دارم شوهرم دیسکش پاره شده تمام مسئولیت زندگی بامنه اما چاره چیه به دستای کوچولوش نگاه کن ببین چقدر بی دفاعه جزتو کسی وپناهی نداره به ارامشت نیاز داره عزیزدلم

گلم لطفاً در اولین فرصت برو پیش روانپزشک ، صحبت کن بگو بچت شیطونه اذیت می‌کنه و توهم عصابت ضعیف شده.

فکر کن یه بیماری جسمی داری باید درمان بشه دیگه

من رفتم و دارم قرص میخورم

بخاطر پسرت برو
نذار همه روانش بهم بریزه با این دعواها

تو ذهن بچه میمونه منم چندبار سر بچم داد کشیدم ب حدی ترسیده بود بالا اورد الان دیگ هر صدای بلندی میترسه گریه میکنه حتی خوشحالی

یه قصه بگو از ماشین لباسشون

از این رویه لباسشویی پارچه ای ها بگیر کنارشم زیپ داره کلا مخفی بشه لباسشویی حتی وقتی داره کار میکنه .چاره ای نیست تا یادش بره

اون‌تفلک ترسیده ی ظرف بزار داغ شه بعد یذره اندازه ی قطره چکون اب یذرع نمک‌قاطی کن ظرف ک‌داغ شد اب نمک دور سر بچت بچرخون‌بگو از هرچی ترسیده ترسش بریزه بعد بریزش اب نمک و توی ظرف داغ ترسش بگیر
من دخترم خیلی اینجور پیش اومده
همم من ببار دخترم از لباسشویی ترسید وقتی روشن بود خودم‌رفتم پیش لباسشویی وایسادم دست زدم بهش همون لحظه ک ترسیدا گفتم ببین‌هیچی‌نیست داره لباس میشوره ...

ترس تو ذهن بچه هسته نمیتونه بخوابه