۱۲ پاسخ

وا
حالا خودت هیچی
از نوه اش هم نمیتونه عکس بگیره؟ مادر خودت هم بود همینو میگفتی ؟
چقدر عجیب شدن مردم خدایا

من من من دیواااانه میشم سر این قضیه

بنظر من ک چیز بدی نیس نوه شه دوسش داره ذوقش داره،من خودم خیلی خوشم میاد بچمو دوس دارن همه ذوق میکنن براش از کسایی ک ذوقش نمیکنن بدم میاد🤣
این بچه بزرگ میشه خودش عکسشو همه جا میزاره نکران نباش😂
اگه خیلی ب چش زدن اعتقاد داری یه دعای حرز امام جواد بگیر بنداز گردنش

نظرات فرق داره من ذوق هم میکنم کسی عکس بچمو ببینه وبهم بگه چ خوشگله یا چ بزرگ شده

عزیزم ولی طرز فکر و وسواس فکری تو اشتباهه نه کار مادرشوهرت

عزیزم حالا یه عکسه بزار بگیره مثلا میخاد چی بشه

به نظرم از دوس داشتن زیاده هر چی باشه نوه عزیزه
عکس خودت بی حجاب نباشه مهم نیست
هستن کسانی که مادر شوهرشون نگاه بچشونم نکرده و نمیکنه
جبهه نگیر دلخوری پیش میاد
من خودم حساسم زنگ میزنه میگه گوشی بده پسرت حرف بزنم ولی باز میگم بر شیطون لعنت حالا خوبه حالمونو نپرسه

ب شوهرت بگو از طرف خودش بگه بهشون چون اگ تو بگی از دستت ناراحت میشن ولی از پسرشون نه

حق داری عزیزم بهش بگو ک حریم خصوصیت چقد مهم برات

من از بچه عکس بگیرن بدم نمیاد ولی خودم توش باشم خیلی ناراحت میشم

کار خوبی میکنی عزیزم
ایشون هم نباید عکس بگیره و به هرکسی نشون بده ولی خب به احتمال از رو محبت زیاده دیگه
خودت بگو بهشون که مامان جان ممکنه چشمش کنن لطفا عکسش رو به هرکسی نشون ندین

دقیقااا
مثل مادرشوهر خر من
همش عکس بچمو میزاره پروفایل صدبارم تذکر دادیم بدتر میکنه

سوال های مرتبط

مامان آوین🪷🩷 مامان آوین🪷🩷 ۸ ماهگی
یکم دردودل
#موقت
وقتی آوین ۳ یا ۴ ماهه خیلی راحتتر از الان میخوابید تقریبا میشه گفت یه بچه مستقل بود برای خوابیدن ولی از وقتی دردا و بیقراریای دندونش شروع شد خیلی وابسته من شده حتی الان تو خواب دنبالم میگرده که بیاد تو بغلم برای خوابیدن هم که حتما باید تو بغلم باشه تا بخوابه.
من قبل به دنیا اومدن آوین حتی قبل بارداریم بخاطر شغلم دستام درد میکرد الان که دیگه کلا وابسته من شده ینی تو بیداریش کلا میگه من پیشش باشم حتی نشسته باشمم باید تو بغلم باشه دستام خیلی بیشتر از قبل درد میکنه دیگه از درد دیسک گردن و کمرم نمیگم ...
ناشکری نمیکنم این روزا دیگه تکرار نمیشه برامون چون بزرگتر میشه و وابستگیش کم میشه ولی واقعا گاهی خسته میشم و میبرم از همه چی از طرفی رابطم با شوهرم داغونه و خودم بشدت خسته و داغونم و بیزارم از کار کردن تو خونه ینی الان وضعیت خونم خیلی بهم ریختس ولی واقعا نه حوصلم میکشه نه اعصابش دارم. بشدت عصبیم و زود جوش میارم.
من آدمی نبودم که بی تفاوت باشم نسبت به خودم یا شوهرم ولی الان ۷ ماهه که بعد زایمانم نرفتم دکتر قلبم که فشارم کنترل بشه و همیشه سردردای بدی دارم و تازگی پامم ورم میکنه تست پاپ اسمیر دادم ولی نبردم پیش دکتر نشون بدم عفونت زنان دارم کلا بیخیال شدم لک افتاده رو صورتم دارو مصرف میکردم ول کردم موهام میریزه به طرزی که کچل شدم ازمایش دادم ولی نرفتم نشون بدم. حالا از شوهرم نمیگم که حالش بد بود و کلا بی تفاوت بودم.
واقعا خستم خودم از حالم نمیدونم دیگه چیکار کنم یکم فقط یکم امیدم به زندگی بیشتر بشه😔😔