۱۲ پاسخ

واای منم همینم وبشدت دختربزرگم شیطونه انقدرخستم که ول کردم خونم و اومدم خونه مادرم که کمکم کنه واقعا بدنم کم اورده
شوهرم که کلاسرکاره ومیاد خستس

هعی خدا.....

هی خواهر همه همینیم
صبررر

منم همین جور شدم اصلا حوصله هیچی ندارم خودم تنهابا دوتا بچه شوهرم جای دیگه سر کار هست شبا هم تنهام خانوادم هم شهر دیگه هستن اصلا امشب حوصله بچه ها نداشتم سر پسرم داد زدم بعدش هم خودم کلی گریه کردم بوسش کردم گفت مامان اشکال نداره جیگرم آتیش گرفت

برو بوتاکس معده کن لاغرمیشی

عزیزم کاملا درکت میکنم هر حسی داری همه مادرا دارن، البته اگر همسر کمک حال بشه و روزی یکساعت کامل مراقب بچه باشه خیییییلی آدم روحیش تغییر میکنه، من همش دلسوزی میکردم واسه بقیه ک نه گناه دارن خودشون کار دارن یا خسته هستن بچه رو ندم دستشون نگه دارن، ولی فهمیدم اشتباه میکردم داشتم داغون میشدم، شروع کردم بدون دلسوزی یک روز دخترمو یکساعت همسرم نگه میداره یه روز مامانم من میرم باشگاه به خدا انگار جون دوباره دادن بهم،

درک میکنم منم همینم 😭 تا دوماهگی کولیک شدید داشت اصلا آروم نمیشد... به طور کامل از صبح تا شب فقط جیغ میزد منم میدویدم تو خونه باز خسته میشدم میدادم بغل شوهرم در روز دو سه ساعت می‌خوابید دو بار سرماخورده شد بعد باز رفلاکس شدید داشت واکسناشم ک بماند چقدر عذاب کشیدم . بعد از اون یهو بابام فوت کرد دیگه زندگیم نابود شد چند وقت پیش میخواستم خودمو بکشم قرص بخورم که شوهرم جلومو گرفت😭 گاهی آدم دیگه کم میاره خسته میشه...

منم گاهی کم میارم صبرو حوصله ندارم
صدام میره بالا
با اعصابم خرد میشه ب جون شوهرم
نمیدونم چم‌شده نمیدونم چرا حوصله ام در برابر بازیگوشی های بچم کم شده 🥺 جونمم میدم براش هاااا ولی یه موقعی اینجوری میشم

ای خدا عزیزدلم هیچ بابت این حس هایی که داری عذاب وجدان نداشته باش هیچ ربطی هم به ناشکری نداره باورت نمیشه من چقد بابت همین موضوع ها گریه کردم الان گاهی بچه رو میسپارم باباش میرم پیاده روی خیلی خوبه هم حالم بهتر میشه هم واسه لاغری خوبه کاش کارای کوچیکی که حالتو بهتر میکنه انجام بدی مثل رسیدن به پوستت به ناخن کاشتن پیاده روی کردن رژیم سالم خوری

منم همینجوریم خیلی خسته م دخترم میخوابه باید روپام باشه بیدارم که میشه همش لجبازی میکنه باید راش ببرم😢

خیلی خسته و بی پناه و بی کس و....

دقییییقا منم همینم نهکمتر شایدم بیشتر

سوال های مرتبط

مامان محدثه معجزه خدا مامان محدثه معجزه خدا ۱۰ ماهگی
من خسته ام
۷ ماهه که شدیدا درگیر رفلاکسم
خیلی خسته ام
از اینکه ۱۰ برابر مادرهای دیگه تلاش کنم برای خوردن شیر ، خوابوندن، دارو دادن، دکتر بردن، تست آلرژی، خوردن غذا، بازی کردن
اما یک بیستم نتیجه نگیرم خسته ام
از اینکه ۸ ماهه جز دکتر پامو از خونه بیرون نذاشتم خسته ام
از اینکه ۸ ماهه نتونستم ۲ ساعت متوالی بخوابم خسته ام
از اینکه ۶ ماهه شیرموز میدوشم و هی باید تمرکز کنم چند ساعت دیگه چند دقیقه دیگه فاسد میشه
یخچال بذارم
فریز کنم
خسته ام
از استرس اینکه شیرم کم نشه، خشک نشه خسته ام
از اینکه هیچ شیرخشکی به مزاج دخترم خوش نمیاد خسته ام
نه
نهههههه
من خسته نیستم
من همه کاری میکنم فقط میخوام دیگه درو بچمو نبینم
من داغونم
من از زجر کشیدن بچم داغونم
از اینکه مدام اسید معده لعنتی پشت گلوشه
و مدام درد میکشه
از اینکه از جا میپره
از زجه هاش
از روزی ۲۰ بار سکسکه های طولانی که کلافه اش میکنه
از اینکه مدام چشماشو میمالونه که اشکش میاد
از قوس شدیدی که به کمرش میده
از روی شیب خوابوندناش
از اینکه فقط توی خواب میتونه مایعات بخوره
بچم تشنه اشه، گشنشه ولی نمیتونه بخوره
داغونم
من داغونم
خدایا میشه تموم شه رفلاکسش؟
میشه خوب شه؟
میشه التماس هامو ببینی
میشه خلاص شه بچم از این همه درد و رنج؟