قصه امشب من برای اِلای این بود 👇🥰

تصویر
۲ پاسخ

ری‌را و پریِ خوابِ قشنگ

(موضوع: سخت خوابیدن شب‌ها / نظم در خواب)

ری‌را شب‌ها دیر می‌خوابید. توی تختش غلت می‌زد، هی می‌گفت:
«مامان، آب می‌خوام! مامان، چراغ روشنه! مامان، خوابم نمی‌بره!»

مامانش می‌گفت:
«عزیزم، بدنت باید استراحت کنه تا فردا بازی کنی.»

یه شب که حسابی بی‌خوابی بهش فشار آورده بود، از زیر بالشش یه صدای زنگ‌مانند شنید:
«ری‌را! من اومدم!»

ری‌را چشم‌هاشو باز کرد، یه دختر کوچولوی نورانی دید. با موهای طلایی و پیژامه‌ی ستاره‌ای.
«من پریِ خواب قشنگم. اومدم برات قصه‌ی خواب بخونم، اما فقط اگه خودت بخوای بخوابی!»

پری هر شب براش یه قصه‌ی کوتاه می‌خوند و بهش آموزش می‌داد که چطور نفس بکشه، چشم‌هاشو ببنده و فکرای قشنگ کنه.

بعد از چند روز، ری‌را شب‌ها خودش زودتر می‌رفت تو تخت. مامانش گفت:
«چه دختر نازی دارم من!»

و پریِ خواب قشنگ، شب‌ها بالای بالش ری‌را لبخند می‌زد…

آفرین ب شما،ی قصه هم واسه دسشویی رفتن بگو عزیزم

سوال های مرتبط

مامان الیسا جوون 🫅🫅 مامان الیسا جوون 🫅🫅 ۳ سالگی