اوضاع خستگیم از بچه و بچه داری ب حدی رسیده که صبحا ک بیدار میشم ب این فکر میکنم ک کی ظهر میشه بخوابونمش دوساعت راحت باشم... عصرم ک بیدار میشه ب این فکر میکنم ک کی شب میشه بخوابونمش راحت باشم...
یعنی ساییده و خاییده شدم دیگه
این بچه چیه واقعا چرا انقدر سخت و کلافه کنندس

الانم نشسته اون سر مبل ب منم گفته بشین رو مبل دیوارو نگاه کنیم ولی نخوابیم

خیییلی خسته کنندش ، روزاهمش تکراری شده برامون ، بعد فک کن شوهرمم ازم ناراضیه، میگه تو منو کلا فراموش کردی، هرچی بهت میگم ، میگی حال ندارم🥴🥴🥴🥴

وای منم دقیقا مثل توام ازسرصبح که بیدارمیشه یک سره سر چیزای الکی زارمیزنه انقدرتوخونمون صدازیاده که دلم میخواد برن جایی تامن یکم تنهاباشم

ببخشید اسم وسیله ای که پسرتون سواره چیه؟

آی گفتی 😟😟😟
از ساعتی ک بیدار شده آب و برق نبوده تا ۱ بازی کردیم ناهار دادم حموم کردمش گفتم دیگه خستس میخاب گفتم بیا بریم تاب گفت ن توپ بازی ...ی نیم ساعت توپ بازی کردیم همچنان از در و دیوار بالا میره و بیدار و من خسته ترینم

عزیزم اینجا کدوم خانه بازی؟

دقیقا منم👍🤌

برا منم هم همینطوره میگم کی ظهر بشه بخوابی که مغزم داره درد می‌کنه و کابینت هارو خالی می‌کنه می‌ره توش می‌شنوه جراعت اینکه در یخچال باز کنم ندارم سریع میاد تو یخچال و در نمیاد چون یخچالمون بزرگ نیست متوسطه دستش به قطع کن چراغ میرسه
و خیلی کار های دیگه که خستم کرده

من تو مرحله ی سخت از شیر گرفتنشم. بیچاره شدم. به زور رو پام داره میخوابه. نمیدونستم بچه داری اینقدر سخته. کاشکی یکی بهم میگفت

واقعا سخته خیلی سخته این دوسال ازبس چالش، سختی ویروس وایناداشتیم پیرشدم وعصبی وبی خوابی وافسردگی خونه نشستنم ی طرف خداکه زودبزرگ بشن بسلامتی

خدایی چرا قدیما مامانا نمینالیدن؟؟خیلی قدیم نه ها،مثلا ۸ سال پیش...بچه های الان اعجوبن

امان از دست این بچه
تو این سن واقعا ادمو کلافه میکنن
ظهری میگفت یخچالو خالی کن من برم توش درو ببند
ینی واقعا موندم اینا چجور ب ذهنش میرسه