۸ پاسخ

تجربه من اینه که هروقت رزا پی پی داشت و یبوست بود هی رو شورتش نم میداد بعد که پی پی میکرد دیگه کنترل ادرارشو راحت تر داشت

خب شاید هندونه و مایعات زیاد میخوره که هی جیش می‌کنه

ببرش ازمایش بده

شاید اب زیاد میخوره یا هندوانه ،یا چیزای ادرار اور، بعدم بچس دیگه تا میاد بره ریخته، پسر منم سرگرم بازی یا دیدن یه کارتون که میشه یادش میره بره دسشویی

پسرمنم چندبار اینطوری شد ترسیم فکر کردم دور از جونش قند داره بردم ازمایش مشکلی نبود دکتر گفت بعضی از ادویه جات یا پیتزا باعثش میشه

پسر منم تا خودم یادش نندازم نمیگه دوست ندارها بره جیش کنه اونقدر نگه می‌دارد چند قطره می‌ریزه شورتش

پسر منم انقدرررر. نگه میداره

تا مرض ترکیدن

هی اونجاش و فشاررر میده تا دیر تر بره سرویسه

نگرانی نداره اروم بگو مامان این دفعه حواست باشه بهم بگی بچس دیگ

سوال های مرتبط

مامان گرشا مامان گرشا ۴ سالگی
سلام مامانا حالم خیلی گرفته است کا ادما یکم شعور داشتن .
هر جا مهد و خلاقیت رفتم برای ثبت نام گرشا اکثرا خوراکی ها ی جورواجور میه۶واستن برای بچه که بیاره زنگ استراحت بخوره . خوب پسر من الرژی داره و از خوردن اکثرون محرومه دیگه کلی گشتم فرهنگسرای محلمون خلاقیت داشت خوراکی هم میگفت فقط میوه یا یه لقمه دیگه چیز دیگه ای نیارید
منم خوشحال شدم ثبت نام کردم . حالا یه خانمی نوه اش و میاره هی به من میگه الکی حساسی و فلان هی مثلا میخواد به گرشا شکلات بده من اخر گفتم پسر من اگه بخوره خون دفع میکنه بعد گفت اخی .
حالا امروز برگشتنی گفت بیا با ما بریم ماشین داشت منم هی اسنپ میزدم پیدا نمیشد هوا هم گرم بود دیگه سوار ماشینش شدم یکی دیگه از مامانا هم اومد دساش درد نکنه تا دم خونه رسوند محله خودشون با ما فرق داره منو زوتر پیاده کرد تو راه در اورده یه فتیر به چه ها داد یدونه هم داد به گرشا گفتم خانم شیخی حان پسر من نمیتونه بخوره داخل اینا شیر و تخم مرغه گفت عزیزم دیگه از این سالم تر نداریم بده بخوره
هی گرشا گفت مامان بخورم گفتم بزار بریم خونه دستات کثیفه
اومدیم خونه انقدر گریه کرد که نگو بمیرم براش
الانم هیچی نمیخوره میگه اونو بده
دیشبم یکم بستنی یخی دادم به اصرارش از صبح سکسکه میکنه و صورتش جوش زده
یعنی من موندم این حال و دارم تجربه میکنم چرا نمیمیرم