بدترین قسمت مادر بودن فقط اونجاش که سر سفره نشستی با جون و دل داری غذا میخوری یهو بچت میاد با اشاره میفهمونه که پی پی کردم و زود باش پاشو بشور وگرنه دست از سرت برنمیدارم😭
چند بار واستون پیش اومده؟؟
بعدش دیگه غذا زهرمارم میشه نمیتونم بقیشو بخورم🥲

بدترین قسمت مادر بودن اینه
هرروز با عشق برا بچت غذا درست کنی و لب نزنه

ولی ب نظر من من بدترین قسمت مادر بودن اینه ک هر سه وعده شو غذا درست کنی با جون و دل ولی بچت حتی ی قاشقم‌ نخوره

بدترین قسمتش اینه سر سفره باشی و بچتو تازه از پوشک بگیری یهو بگه پی پی دارم پاشو با سرعت جت باید بلند شی ببریش تا فرش خراب کنه😆😂

آره والله

زیاد
حالا اونجاش که از خستگی زیاد دراز کشیدی میگی آخیش بخوابم یه ذره میاد بلندت میکنه پوشکمو عوض کن آب بده و فلان هم بده😕

نه من غذامو که خوردم بعدعوضش میکنم چه اجباریه وسط غذا عوضش کنم

کن از خواب بلند میشم آریا رو میبرم باز بعد از خوردن غذا هر وعده یه وقتایی میشه قبل و بعد از غذا مثلاً آریا رو بردم گفتم تموم وسط غذا بردیا مامان پیپی دارم فقط خودت باید بیایی فقط خودم فکر کن روزی دو تا سه بار بردیا ۵ یا ۴ بار آریا کلا هم قبل و بعد از غذا 🤢🤮🤢🤮🤢
حالم از غذا خوردن بهم میخوره تا لذت شوهرم که خسته نباشی دیروز دعوا کردم هر چی گفتم برو من آدمم بزار یه وعده بچسبه به من بعد به بردیا میگه وایسا تا مامان بخوره بعد بیاد بردیا بدش میاد خودش شروع به شستن میکنم و همه جا را به گند میده

درک میکنم😂
من دیگه بعدش هیچی نمیتونم بخورم
نمیدونم چرا سر سفره یادشون میفته

ده بیس باری پیش اومده الان دیگه حالم بهم نمیخوره اوکی شدم بااین قضیه🗿

واقعا خیلی بده غذا زده میشه آدم
پسر من اگر دیر ببرم دست می‌کنه تو پوشکش🤦