دیشب خواب دیدم تو بیمارستانم زایمان کردم یه نوزاد دختر خیییلی ناز چشماش مثل مادربزرگم آبی بود صورتش کوچیک و گرد لپاش میرفت تو واای فقط دلم میخواست نگاش کنم شبیه عروسک بود بعد .....
یهو کیانمهر و همسرم اومدن پیشم پشیمون شدم ازینکه دوتا بچه آوردم همش به مامانم میگفتم چجوری نگهشون دارم آخه کاش خواب باشم بپرم از خواب مادرشوهر و پدرشوهرمم اومدن ملاقات بهشون میگفتم بلاخره براتون دختر اوردم 😂بعد مادرشوهرم یجووور بغلم کرده بود از ذوق نمیدونست چیکار کنه 😂😂😂....
حالا از وقتی پاشدم میگم‌ اگه دختر بیارم قطعا همون شکلی میشه چون من خواب کیانمهرم دیده بودم قبل اینکه باردار بشم دقیقا همیش شکلی بود خیییلی عجیبه برام هروقت نگاش میکنم یاد خوابم میوفتم 😍🥹
هم دلم دختر میخواد و بچه دوم هم میگم نه نمیتونم دیگ واقعا نه انرژی دارم نه توان روحی ....واقعا گاهی حس میکنم خودخواهیه ولی من و همسرم واقعا دیگ بچه نمیخوایم چون خیلی اهل مسافرت و گشت و گذار بودیم با وجود کیانمهر ۹۰ درصد برنامه هامون کنسل شده همیشه فقط دلمون میخواد بزرگ شه باز به روال قبل برگرده همه چی ..
شما به تک فرزندی فکر می‌کنید؟؟؟یا نه 🫣

تصویر
۸ پاسخ

من اگه بخوام بیارم وقتی میارم که پسرم ۸ یا ۹ سالش بشه که بدونم کمک حالمه واقعا
پشت سر هم اصلاااااااا و‌ ابداااااااااااااا

تا پسرم کوچیکه اصلاااا
شاید اگه ۷/۸ سالش بشه بهش فکرکنم
همین الانم کلی از زندگی عقب افتادم

منم فعلا نمیخوام
چون نه شرایط مالیمون خوبه
ن خودم میتونم از پس دوتا بچه بر بیام
ان شاءالله ی ۷یا۸سال دیگه ک پسرم بزرگتر بشه
اینم بگم خیلی دوستدارما ینی ب شدت دوستدارم یکی دیگه بیارم ک باهم بزرگ شن ولی شرایطش رو اصلا ندارم 🥲🥲🥲🥲😅

۵ سال بعد بیار

فعلا نه خیلی اذیت شدم میخوام نفس راحت بکشم یه چند سالی ان شاءالله

چقدر جالب که خواب پسرتو دیده بودی و دقیقا همون شکلی شد❤️

گلم منم فکرم این بود ایلیا تک فرزند باشه ولی خودخواهیه تنها بمونه و اینکه حداقل فردا بزرگ شد ی بردار یا خاهری داره ک باهاش دردودل کنه بش سربزنه... از این نظر تنها باشه خیلی بده
الان ایلیا هرشب عروسک پت ومت میاره میزاره رو تشک بشون شیرمیده یا پستونکش هی میگه دادا ـیعنی داداشی
اگه کسی بیاد خونمون بچه کوچیک داره خیلی خیلی خوشحال میشه کلی بازی میکنه باش.... من ک بفکر بچه دومم همین فقط ب خاطر ایلیا تنها نمونه. درسته وضع اقتصادی یکم سخته و توان روحی و انرژی نداریم. ولی سعی خودمو میکنمـ

اصلا و ابدا به تک فرزندی فکر نمیکنم
الان من کنار خانوادمم بچه زیاده که با پسرم بازی کنن اما بازم همیشه احساس تنهایی میکنه اگه سنم یکم بیشتر میبود همین الان واسه بچه بعدی اقدام میکردم

سوال های مرتبط

مامان ماهان مامان ماهان ۱۶ ماهگی
نیاز به مشورت و همفکریتون دارم. پدرشوهرم از وقتی من به پسرم شیرخشک میدادم مدام تیکه اومد بهم. من همیشه میگفتم هیچ وقت اهمیت نمیدم دایورت میکنم که نه اعصاب خودم خورد بشه نه زندگی ره به همسرم تلخ کنم. ولی مگه این آدم دست برداره؟ بخدا هر بار میبینه باز میگه از این کود شیمیایی نده بچه. باز گفتم خیلی هم خوبه ۳تا بچه های خودتونم با شیرخشک بزرگ شدن، زنش از اونطرف گفت من به دوتا آخری شیر خودمو دادم باز هیچی نگفتم. باز گفت من حامله شدم سر دومی شیرم خشک شد مجبور شدم یر خشک بدم پدرشوهرم از اونطرف میگه اونموقع تند تند بچه میاوردن نه ۶ سالی یکبار. باز گفتم ولش کن و چیزی نگفتم. ولی از دیروزه دارم خودمو میخورم و ناراحتم که چرا این آدم دست برنمیداره. بخدا دوتا بچه به دنیا آوردن بهشون شیر گاو داده بوده توی نوزادی فوت کرده بودن. حالا نمیدونم بخاطر شیر بوده یا بیمار شدن ولی میگم ایندفعه احترامو بزارم کنار و همه اینارو بزارم توی روش. بهش بی احترامی کنم بگم خودم صلاح بچمو بهتر میدونم که چی بدم. نمیدونم واقعا دیگه احترام گذاشتن به این آدم نامحترم واقعا برام سخت شده. از یک طرف دیگه هم پدرشوهرم هم مادرشوهرم خیلی جاریمو عزیز میکنن و منو میخوان کوچیک کنن نمیدونم واقعا چه سیاستی پیش بگیرم. نمیتونم ترم هفته ای یکبار رو باید بریم چون اگر من بخوام نرم همسرم میگه پس بچه رو میبرم. من واقعا تا حالا اجازه ندادم کسی بهم بی احترامی کنه. تا حالا هم خیلی نجابت کردم بهش چیزی نگفتم ک دهنش رو ببنده. ولی دیگه خسته شدم از رفتارش
مامان پپلی(ژیوان😍) مامان پپلی(ژیوان😍) ۱ سالگی
از مجردی دوست داشتم بچم دختر باشه که موهاشو جینگیلی کنم لباسای گوگولی وکیوت تنش کنم🥹وقتی ازدواج کردم و وارد خانواده همسرم شدم ،متوجه شدم پسر دوستن🙄همش میگفتم خدایا بهم پسر بده که دهن فامیل بسته شه (اخه خودم ۲تا ابحی دارم وداداش ندارم گفتم نگن عین مامانش دختر زاس،اخه تو روستا میگن فلانی پسر زایید انگار امپراطور زاییده😂)وبعدشم یه دختر بده واسه دل خودم🥰 فهمیدم پسره نمیدونستم خوشحال باشم یا ناراحت از اینکه دهن فامیل بسته میشه یا اینکه خدا منو لایق دختر ندونسته وپسر داده(همش تو دلم میگفتم خدایا تو یه دختر به من بدهکاری من عاشق دخترم)
الان چند روزه به این نتیجه رسیدم دختر وپسر فرقی نداره وهردو نعمت وبرکت خداس(حتی پسر واسه مادر بهتره خودم دخترم وبه شدت به بابام وابسته ام)
همه اینارو گفتم که برسم به کارای پسر کوچولوم🥹🥹وقتی موقع خواب تو بغل باباش نمیره ومیاد تو بغل من انگار موهای ۱۰۰تا دخترو خرگوشی بستم،وقتی موقع چرتای عصر از خواب پا میشه ومیبینه من کنارش نیستم بلند میشه منو پیدا میکنه وته پاهای من میخابه😍🥹وقتی بیدار میشم اونجوری میبینمش انگار کل دنیا مال منه☺️وقتی به هیچ کس بوس نمیده حتی باباش ولی لبای کوچولوشو میزاره رو لبای من انگار یه کوه شکلات مال منه
خلاصه از شیطونیاش هم که بخام بگم به حدی منو عصبی کرده که فقط بادارو خودمو کنترل میکنم
خدایا شکرت که منو لایق مادر شدن دونستی وبهم نعمت دادی دعا میکنم تن همه بچه ها سالم باشه چ دختر چ پسر