۴ پاسخ

اتفاقا بیشترین کارهارو شما دارین میکنید

همین که دو تا بچه بدون کمکی نگه میداری بزرگترین کاره
مگه دیگه میخوای چیکار کنی

امروز بس گریه کردم چشام باد کرد
بچه هام خیلی اذیت میکنن
اینقدر کتکشون زدم تا حد مرگ ولی باز شلوغ میکنن آدم نمیشن

چرا اینقدر عزت نفسمون کمه

سوال های مرتبط

مامان دوتا پسرام💙🩵 مامان دوتا پسرام💙🩵 ۳ سالگی
بعد از 3روز استرس ک مردمو زنده شدم خدایا شکرت ک پریود شدم😅🫠
ینی من توی این 3روز نصفی از عمرم رفت چون سابقه تاخیر پریودی ندارم و سر دوتا پسرام بعد از یه روز تاخیر بی بی چک مثبت میشد گفتم بیا و درستش کن نکنه حامله ام آخه چجوری چون جلوگیری سفت و سخت داریم..و تو این 3روز هزارجور فکر وخیال و تصمیم به سرم زد ولی درآخر سپردم ب خدا صبح رفتم بی بی چک بزنم زدم منفی بود بعد ک میخاستم بیام بیرون ی لک کوچولو دیدم و خر ذوق ترین بودم ...
در همین گیرودار گیفت های دندونی پسر کوچولوم چطوره؟؟؟امروز براش با تاخیر خیلی خیلی زیاد اش دندونی درست کردم همه گفتن نمیخاد دیگه ولی چون برای پسر بزرگم انجام دادم دوستداشتم اینم داشته باشه چون درحال تمیزکاری اساسی خونه بودم ن فهمیدم داره دندون در میاره و نه تونستم اش دندونی بپزم دیگه خلاصه بااینکه دوتا دونه مرواریدش توی 6ماه و 10روز دراومده😍😍😍ما الان براش برنامه داریم
فدای اون دوتا دونه مروارید سفیدت مادررر😍🥰🥹
مامان 💙راد💙 مامان 💙راد💙 ۳ سالگی
متأسفانه این روزها ویدئو کال نمیشه کرد
و دست به تلفن میشیم
تلفنی با مامانم صحبت می‌کردم، پرسیدم امروز چند شنبه است؟
مامانم گفت یکشنبه
واقعا بعضی موقعها گم میشم تو موقعیت زمانی
بعد از ظهر قرار بود رادو ببرم پارک که فشار کاری و پر بودن وقتم باعث شد زنگ بزنم به همسرم بگم باید به جای من پسرمونو ببره پارک، اون از من بدتر
اما چون میدونه آدمی نیستم که بی‌دلیل نه بیارم سریع قبول کرد
ساعت ۷:۴۰ دقیقه بود که بهم زنگ زدو گفت داریم برمیگردیم
راد خیلی خسته است و ممکنه تو راه بخوابه، جا خوردم
کی و چطوری اینقدر سریع گذشت، پاشدم، ۲ تا سیب زمینی و ۳ دونه هویج و یک حبه سیر رنده کردم با ۳ تا تخم مرغ مخلوط کردم و نمک و زعفرون زدم
با کره ریختم تو تابه
موقع سرخ شدن یکم سبزی خشک مثل شوید و جعفری و پودر تخم گیشنیز هم ریختم روش
تا قبل اینکه بیان پشت و روش کردم
از تویه اتاق سبدی که ملافه و عروسک توش بودو آوردمو همشو ریختم تو ماشین هر دو سه ماه عروسکاشو با کوله‌اشو میشورم
گوجه خورد شده و بروکلی آبپزو گذاشتم داخل ظرفها و با کوکو چیدم روی میز
راد هر موقع میره بیرون خونه وقتی برمیگرده زنگ میزنه هر چند باباش درو باز کرده باشه
منم میدوم و بغلش میکنم
بعد از غذا رفتن برای مسواکو خواب
منم ماشینو خالی کردمو
تا ۱۱ شب سعی کردم هر کاری دارم انجام بدم
تقریبا ۵ شبه که راد ساعت ۳ بیدار میشه و میاد تو تخت پیشه من
و اینطوری میشه که اون خواب عمیقه من پاره میشه و مدام بیدار میشم و میترسم از روی تختمون بیوفته و روز‌ها نرمال نیستم
🫠🫠