شوهرم میگه ب مادرم بگیم بارداری ت دیگ نمیتونم جلوشو بگیرم ب امید خدا ایشالا مشکلی پیش نمیاذ ۶هفته و ۵روزمه خودم دلم راضی نیس بگم ولی چاره ای نیس امان از دست این مردا دست خودم بود بعد ان تی میگفتم

بگو اگر بگیم براشون دیر میگذره
من یه سقط داشتم سراون همون اول گفتم تو هفت هفته ک افتاد خواهرشوهرم اومد گفت توهم مثل مرغی (ینی بایید رو تخم بخوابم تا بچه بشه ینی استراحت مطلق)انقد دلم شکست که نگو سر همین اینبار بهشون نگفتم حالا بعد انتی به مادر شوهرم میگم ولی خواهرشوهرم فعلا بمونه برا بعد

نگو بزار بعد تشکیل قلب

سونو قلب رفتی؟!

من نمیگم شوهرمم سری پیش حالشو گرفتم که نگه البته اگر مادرشوهرت انسانه بگو

گلم بعد تشکیل قلب خونواده ها
بعد انتی هم فامیل
زمان مناسبیه نگران نباش

فدات عزیزم

برا منم صبر نکرد گفت و ب مادرشوهرم سپرد ک کسی نفهمه فعلا زوده گفت آره بابا بذار جاش محکم بشه ولی عوضی ب همه گفته بووود

من هم تا دوماه هم که شد به خانواده همسرم گفتم.

منم بارداری اولم مجبور شدیم به مادرشوهرم بگیم
ولی اینو شوهرم میگه فعلا نگیم خودمم که از خدامه تا حداقل بعد از ان تی نگیم

من همون روز ک آزمایش م مثبت شد شوهرم گفت ب همه

من خودم تا هفته ۹-۱۰ب مادرشوعرم نگفتم هفته ۱۳ب خواهر شوهرم گفتم
فامیلا هنوز نمیدونن

🥲عزیزم منم شوهرم گفت بگیم از وقتی گفتیم یه کوچولو استرس گرفتم ولی بیشتر هوامو دارن شاید ایجوری بهتر باشه براتون ایشالله ک نینی هم سالم میاد بغلت نگران چیزی نباش

منم ۵ هفته گفتم چون اینطوری بیشتر حواسشون هست انتظارات بی جا ندارن

منم هنوز نگفتم نزاشتم شوهرمم بگه تا چند وقت دیگه

سونو قلب رفتی ؟