۲ پاسخ

منم ۲ شب قبلش درست نخوابیده بودم
شب بود کیسه آبم سوراخ شد ۷ صب بستری شدم تا ۸ شب که زایمان کردم
ساعت ۶ اینا بود دیگ واقعا خوابم میومد جون نداشتم پاشم ورزش کنم
بدون اپیدورال نفهمیدم کی بیهوش شدم خوابیدم
دیگ‌چیزی یادم نیس فقط یادمه موقع انقباضا حتی حال نداشتم پاشم فقط تو خواب ناله میکردم از درد😂😂
۴ سانت خوابیدم نمیدونم چن دیقه شد ولی ۸ سانت بودم ماما بیدار کرد گف پاشو میخوام معاینه ات کنم😂😂😂

عزیزم دکترت کی بود؟

سوال های مرتبط

مامان آریان مامان آریان ۵ ماهگی
تجربه زایمان من 😊
بعدش ک کمی انقباض شروع شد مامانم حراسون خودشو به من رسوند بعد اون هم مامای همراهم اومد وقتی دیدمش روحیه م واقعا عوض شد چون خیلی ترسیده بودم من هیچی با خودم بیمارستان نبرده بودم ن مدارک ن ساک 😅 بعدش انقباض هام بیشتر شد .
با اینکه ۴ سانت بودم ولی بچه بالا بود و باید با ورزش میکردم تا زودتر زایمان کنم . توی اوج درد منو ماما ورزش هارو انجام دادیم که خیلی کمک کرد به ۶ سانت ک رسیدم بی حسی خواستم ولی معاینه م کردن گفتن بچه بالاست هنوز ن
ورزش ها رو بیشتر کردم چون دیگه طاقت دردو نداشتم دوباره معاینه شدم خداروشکر بچه اومده بود پایین ، بی حسیو ساعت ۱۰ به من تزریق کردن سریع ماما منو خوابوند گفت فول شدی زور بزن . با دو سه تا زور ساعت ۱۰ و بیست دقیقه زایمان کردم بچه رو روی شکمم گذاشتن انگار دنیا رو به من دادن😍🥰 از دو جهت هم بخیه خوردم . دیگه درد نداشتم . من اون بعدازظهر بدون درد بودم نمیدونستم تا ۱۰ شب زایمان میکنم و تموم میشه 😅 توی ۴ ساعت زایمان کردم😅🥰
مامان کایرا مامان کایرا ۱ ماهگی

زایمان طبیعی پارت دو✅️
آماده شدم رفتم زایشگاه و دکتر خودمم اونجا بود و معاینه کرد همون دو سانت بودم اما چون دردهام شروع شده بود بهم گفت بستریت میکنم اما زایمانت برای فردا میفته و ساعت ۵ و ربع بستری شدم ، برام سنتو(آمپول فشار) زدن و با اون دردهای من بیشتر شد و شدت گرفت تقریبا تا ساعت ۹ و نیم درد رو تحمل میکردم و آروم ناله میکردم و تو این مدت همش توی دستشویی بودم اصلا نمیتونستم دراز بکشم و بشینم و فقط ادرار داشتم و بعد که یکم صدام بالاتر رفت ماما اومد و معاینه کرد گفت ۴. ۵ سانتی و زنگ زدن به ماما همراهم ، که ساعت ۱۰ اومد و اونجا دوباره معاینه کرد ۶ ، ۷ سانت بودم و تو این مدت همش روی تخت بودم یا سرویس و نمیتونستم ورزش کنم ماماهمراهم هم فقط نقاط فشاری رو کار کرد و بهم میگفت چطور نفس بکشم ، و همون موقع ها من حس زور بهم دست می‌داد که بعد اومدن و کیسه آبم رو پاره کردن فکر کنم اونجا ۸ سانت بودم ، بیشتر دردهام زیر ۵ سانت بود و تحملش خیلی برام سخت بود اما بعد از اون درد میگرفت و ول میکرد که اونجا با تنفس رد میکردم تند تند نفس میکشیدم و موقع انقباض هم زور میزدم
مامان رادمهر 🩵 مامان رادمهر 🩵 ۲ ماهگی
#زایمان طبیعی
اول از همه بگم ک واقعا بذارین دردتون بگیره چون اذیت میشین من سه روز مونده بود به ۴۰هفته اینقدر لگن درد و کمر درد و واژنم هم همینطور درد می‌کرد اینا واقعا درد چرت بودن 😂اصن درد حساب نمیشد برای همین به دکتر گفتم زودتر زایمان کنم یعنی سه روز زودتر فک میکردم اینا درد زایمانه 🤣
من ۷ و نیم صبح رفتم بیمارستان معاینه کرد دو سانت بودم هشت بستری شدم معاینه تحریکی انجام داد یکم درد داشت ولی دردش رفت ی قرص گذاشت داخل واژنم بعد ی توپ داد گفت یکم ورزش کن نیم ساعت ورزش کردم بعدش اومد دوباره معاینه گف سه سانت شدی بعدش ی سرم آورد به نظرم برای اینکه دردم بگیره بود بعدش کیسه آبم پاره کرد همه ی نوار قلب های بچمم خوب بود خداروشکر دیگه کم کم درد پریودی داشتم تکنیک تنفس انجام میدادم ماما هم اکسیژن داد بهم تند تند نفس میگرفتم دیگه هی ورزش میداد منم هی تحمل میکردم دردشو دقیقا درد پریودی بود به نظر خودم ک خیلی بازم تحمل کردم دلم نمیخواست سریع اپیدورال استفاده کنم دیگه ۵سانت رسیدم نمیتونستم تحمل کنم گفتم اپیدورال بزنین نمیتونم دیگه به نظرم هرچی دیرتر بزنین به نفعتونه 👌🏻
ادامه پارت بعد
مامان دختری🥹✨🫀 مامان دختری🥹✨🫀 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی پارت ۱
من ۳۷ هفته معاینه تحریکی شدم دکترم بهم کپسول گل مغربی داد شبی یکی استفاده میکردم ولی جواب نداد ۳۸ هفتم تموم شد ولی زایمان نکردم که بهداشت بهم گفت باید یک روز در میون باید بری و nst بدی من دو روز در میون میرفتم هر بار هم معاینه میشدم و یک سانت بودم تا اینکه خودم رفتم داروخونه و شیاف گل مغربی گرفتم شب دوتا گذاشتم صبح هم دوتا عصر هم دوتا بعد بعد دو ساعت همش حس ادرار داشتم حالت دل‌پیچه داشتم شاید هر دو دقیقه میرفتم دسشویی اصلا دست خودم نبود پا درد پریودی گرفتم و اصلا فک نمی‌کردم اینا علائم زایمان باشه تا اینکه یه دردی زیر شکمم گرفت و ول چون صبح خیلی تحرک داشتم گفتم خستم رفتم دوش گرفتم خودمو تمیز کردم 😅 یکم ورزش کردم زیر دوش دیدم دلم بهتر نشد و هنوزم درد دارم بازم گفتم طبیعیه آمدم خونه دراز کشیدم خوب نشد شدیدتر هم شد ساعت ۸ شب بود دیگه به مامانم گفتم و آماده شدم ۳۹ هفته و ۳ روز بودم تا رفتیم بیمارستان ساعت ۱۱ شد اونجا نوار قلب گرفتن گفتن ضربان قلب بچه ضعیفه دوباره گرفتن بازم گفتن ضعیفه معاینه کرد ۲ سانت بودم گفت برو خونه تو درد زایمان نداری تا ۴ سانت هم نشی بستری نمیکنم منم چون از خونه تا بیمارستان ۱ ساعت نیم راه بود گفتم همینجا میمونم اونا هم چون بستری نبودن برقارو خاموش کردن رفتن خوابیدن منم با درد راه رفتم تا صبح کل شب بیدار بودم ورزش کردم پیاده روی کردم پله بالا پایین رفتم صبح ساعت ۶ معاینه کرد گفت هنوز ۲ سانتی اونجا دیگه قلبم نزدیک بود وایسته آخه با اون همه درد یا اون همه پیاده روی کل شب بیدار بودم بازم تغییری نکرده بودم دیگه گفتم میرم تو ماشین یکم استراحت کنم
مامان کنجد مامان کنجد ۱ ماهگی
تجربه زایمان . واقعا قرار نیست برای همه یکسان باشه و بترسونمتون. ولی زایمان من به شدت سخت بود .

ساعت 12 شب 23 مهر رفتم زایشگاه چون 40 هفته کامل بودم گفتم تا حالا معاینه نشدم یه چکی بشه و ببینم دیر نشده که فشارم با دستگاهشون بالا نمیدونم چرا اینجور بودم با دستگاه ها دیجیتال هاشون فشارمو زیاد نشون میداد دستی نرمال بود. اگه فشارم خوب بود ماما میگفت برو شش روز دیگه فرصت داری ولی هر سه روز بیا ان تی سی بده .دهانه رحمم یک سانت بود.قرص زیر زبونی دادن و درد های خفیف داشتم تا عصر اصلا تغیری نمیکردم . برای من معاینه ها درد نداشت چون از لحاظ ذهنی آماده بودم و با تنفس بدون درد بود برام . دیگه ساعت 10 صبح که شد برام یه چیزی گذاشتن به اسم ایزی اگه اشتباه نکنم مثل سوند هستش داخل رحمم گذاشتن با معاینه و توش یه بادکنک مانندی داشت توش رو پر آب کردن تا فشار به دهانه رحمم بیاد و باز بشه . و تقریبا تا 1 اینا بود که درد داشتم ولی با تنفس کنترل میکردم که رفتم سرویس بادکنک که توش آب بود با سوند افتاد و بعد معاینه 3 فینگر شده بودم .
مامان توت فرنگی مامان توت فرنگی ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی با اپیدورال ( پارت ۲ )
دیگه رفتم خونه و سه روزی که تا زایمانم مونده بود رو شروع کردم به ورزش و پیاده روی روزی یک ساعت و نیم پیاده روی میرفتم و یک ساعت هم ورزش کردم
روز زایمانم بدون درد رفتم بیمارستان معاینه کردن هنوز ۲ سانت بودم بهم گفتن از کی آبریزش داری گفتم آبربزش ندارم گفتن چرا کیسه آبت سوراخ شده😐 فکر کنم شب قبلش سوراخ شده بود که متوجه نشده بودم
ساعت ۶ و نیم صبح بستری شدم یه قرص دادن گذاشتم زیر زبونم و کیسه ابمو هم پاره کردن دردام کم کم شروع شد ولی شدید نبود یه کیسه آب گرم هم دادن گذاشتم رو کمرم دردام کم کم شدید میشد ولی بازم قابل تحمل بود مثل درد پریودی یکم شدید تر بدنمم شدید میلرزید که گفتن بخاطر سرمه چون سرده وارد بدنم میشه حالت تهوع شدید هم داشتم مدام استفراغ میکردم بعد یک ساعت یعنی ساعت ۷ و نیم باز معاینه کردن ۴ سانت شده بودم گفتن اگه ماما همراه یا اپیدورال میخوام بگم که گفتم هر دو رو میخوام اپیدورال بهم تزریق کردن ۵ دیقه بعدش همه دردام خوابید ماما همراهمم همون موقع رسید اولش چون یکم پاهام بی حس بود نمیتونستم پاشم ورزش کنم ماما همراه با روغن بچه پاهامو ماساژ داد بهترین قسمت زایمانم اونجا بود انگار همه خستگی بارداریم با اون ماساژه داشت خارج میشد😂 انقدرم ماما همراهم خوش اخلاق بود قربون صدقم میرفت خوراکی میزاشت دهنم اینا کلا خیلی خوب و مهربون بود بعد یک ساعت که بی حسی پاهام رفت از تخت اومدم پایینو ماما همراه بهم ورزش داد تا ساعت ۹ و نیم که تو واژنم احساس فشار کردم