۷ پاسخ

منم نگفتم جدا کردن مشکلی داره عزیزم من گفتم بچه ها الان خیلی کوچیک‌هستن و واقعا نیاز به حضور والدین دارن درکی از جدایی ندارن همون دکترهایی که شما میگین اینارو گفتن خلافشون یسری دکترهای روان شناسی گفتن بچه هایی که تو بزرگی دچار مشکل اضطراب و استرس هستن به علت جدایی بی موقع از والدین مخصوصا مادر هست منم با علم دارم نظرمو میگم‌رو‌هوا نمیگم‌من راجب سن جدایی گفتم که زوده نگفتم کلا جدا نشن شمام اگه انتقاد پذیر نیستی اصن تاپیک نزار چون اینجا یه محیط عمومی هست وهمه نظر میدن نیازی نیست گارد بگیرید

من اصن نمیفهمم چرا باید بچه شیر شبش قطع بشه چرا باید جاش جدا باشه بابا واقعا اینا الان خیلی کوچیکن من که اصن تا ۲ سالگی به هیچ کدوم اینا فک نمیکنم مگر اینکه خودش بخاد

مگه چندتا بچه داریم، من ک از خدامه تازه میزاریمش وسط کلیم با شوهرم کیف میکنیم از وجودش وقت واسه جدا کردن زیاده، اون الان ب وجود ما نیاز داره

کانال غذای کودک ما در روبیکا با بیش از ۲۰۰۰ مادر ❤️
@food_babyy

اصلا سعی نکن تا سن مدرسه دور از خودت بخابونیش
این چیزا ک میگن رو هر بچه ای جواب نمیده
من ک اصلا قصد جدا کردن اتاقشو ندارم
تا هر وقت بخاد میخام کنارم بخابه مگر اینکه دیگه سن مدرسه باشه
بعضی بچه ها احساسی هستن
شیر شبو منم قط کردم و هی بیدار میشه پسرم
البته من دلیلشو پیدا نکردم
گاهی اب میدم میخابه
گاهی دمای اتاقو میارم پایین میخابه

بچه منم یه مدت خیلی خوب شده بود شب بلند نمیشد برا شیر
ولی الان دلم و خون کرده شبی سه بار بیدار میشه
بعضی وقتا بیدارم ک میشه شیرم میدم میخوره نمیخوابه همش گریه میکنه
هیچ خبری از دندون هم نیست
نمیدونم چرا اینجوری شده
بخدا دیشب ایقدر اعصابمو خورد کرد خودمو زدم اونم زدم دوتامونم گریه کردیم 🤦‍♀️💔

من سر پسرم خیلی این دغدغه رو داشتم اما الان میگم نه بچه بهت احتیاج داره به این چیزا فکر نکن ی روزی چشم باز میکنی میبینی دلت برای این روزاش تنگ شده
من هر کار کردم پسرم دوس نداشت تو اتاقش بخوابه بعدا هم ک دیگه قبول کرد میدیدم سحر یا نصفه شب میاد کنارم میخوابه بعد ی مدت نیومد یادمه چقدر ناراحت شدم

سوال های مرتبط

مامان نی نی مامان نی نی ۹ ماهگی
چند وقت پیش تصمیم گرفتم شیر شبِ پسرم رو قطع کنم…
ولی واقعاً موفق نشدم 😅
هر شب با خودم می‌گفتم “امشب دیگه جدی شروع می‌کنم”
ولی تا اون گریه‌ی مظلومانه و چهره‌ی خواب‌آلودش رو می‌دیدم، دلم می‌لرزید و تسلیم می‌شدم 😭
انگار یه نبرد بین منِ خسته و اون عشق کوچولوی نازنینم بود 💛

اما از دو شب پیش دوباره با خودم گفتم:
وقتشه قوی باشی 💪
اول شب حسابی سیرش کردم، بعدم وقتی بیدار شد، به جای شیر فقط آب دادم.
شب اول خیلی سخت بود 😩
هی بیدار می‌شد، غر می‌زد، پستونک می‌خواست… منم با چشمای خواب‌آلود، بین بغل و آب دادن در رفت‌وآمد بودم 😴

ولی شب دوم، یه معجزه‌ی کوچیک اتفاق افتاد ✨
فقط دوبار بیدار شد، با آب آروم شد، و تا صبح تقریباً خوابید 😍
ساعت شش هم یه کم شیر خورد و بعد با لبخند خوابید کنارم…
اون لحظه حس کردم دارم به یه پیروزی بزرگ می‌رسم 🏆

می‌دونی؟ این مسیرِ قطع شیر شب فقط برای بچه سخت نیست…
برای مامان هم یه دنیا احساس قاطی دلتنگی و دلسوزیه 💔
ولی وقتی می‌بینی کوچولوت داره یاد می‌گیره شب بخوابه، حس می‌کنی تمومِ خستگی‌ها می‌ارزه 🌙🤍

الان رسیدم به شب سوم…
با اینکه هنوز آسون نیست، ولی یه آرامش قشنگ تو دلم هست.
حسِ رشد، حسِ قوی شدن… هم برای من، هم برای پسرم 🥹💛

#مامان_قوی
#تجربه_شیر_شب
#پسرم_داره_بزرگ_میشه