۲ پاسخ

منم همینجوری بودم تا یه مدت کسی جرات‌نمیکرد چیز خنده دار بگه خنده ام‌که میگرفت بعدش از درد گریه میکردم
عطسه و سرفه و اینا که از درد چشمام سیاهی میرفت
یه مقداریش دکترم گفت بخاطر ماساژ رحمیه یه بخش دیگش بخاطر امپول بیحسی
یادمه روز عمل خیلیییییی تکون تکون خوردم

حتی یادمه وقتی راه میرفتم قلبم و قفسه سینم دردناک میشد و قلبم ریتمش تند میشد و بیحال میشدم کل هیکلم خیس غرق میشد انگار دوش گرفتم

سوال های مرتبط