چشمامو ک میبندم حس میکنم الان میوفتم
سیاهی همه وجودمو میگیره

جونی توی تنم نمیبینم اما مجبورم ب ایستادن
مجبورم و وظیفممه سام هرموقع احتیاج داشت بغلش کنم
توی بغلم بخابونمش حتی یه تایم طولانی
یوقتایی که میخابه تو بغل خودم حس میکنم ارامش بیشتری داره

یوقتایی نزدیک ب سه ساعت نشستم و تو بغلم خابه
دستام سر میشه
کمرم میسوزه از درد
اما ارامش سام دنیامه
اون برام مهمه

بعد زایمان پریودی هایی ک هیچوقت نداشتم رو دارم تجربه میکنم
خونریزی های خیلی زیادی دارم که انژی برام نمیزاره

ولی خب سام مامان میخاد
بغل میخاد
توجه میخاد
لباس تمیز
بدن تمیز
شیر سروقت
همه اینا نیازای سامه
مهم نیست من حال جسمیم چقد خوب و بده
مهم نیازای سامه

بعد زایمانم خیلی تلاش کردم وارد اون فاز بد افسردگی نشم
شدم بدم شدم
اما زود سعی کردم فاصله بگیرم
الان بهترم
اما خوب؟؟نه نیستم

حال الانم قشنگ نیست
چیزی خوشحالم نمیکنه
خرید دلم نمیخاد
مسافرت و تفریح؟اونم نه
مهمونی اصلااا
فقط وجود پسرم و همسرم این روزا دلگرمیم شده

کاش زود بره این روزا بره این حال بد و افسرده
من خودمو میخام
شاید سامم از خودخودم بیشتر خوشش بیاد

مطمئنم همسرمم دلش واسه اون پریای شیطون و پر انرژی تنگه
اما داره میبینه تلاشمو


کاش بره این روزای افسرده
بره
فقط بره😔

تصویر
۲ پاسخ

عزیزم کاملا درکت میکنم
چقدر منو زندگی میکنید و چه روزهای سختی را گذروندم
ولی من با گذشت ۱۶ ماه هنوز درگیرم با افسردگی 🥲

عزیزم دلنوشته قشنگی بود و به دل نشست. قطعا می‌ره این روزا، همه مامانا این دوران رو میگذرونن. میگذره و دلت واسه همین روزا و لحظه های سام پر میزنه. لذت ببر از این دوران شیرینش که شیرین‌تر هم میشه،
یکسال دیگه می‌شینی به این روزات فکر می‌کنی و یه آخیش از ته دل میگی و یه لبخند از سر شوق میزنی...

سوال های مرتبط

مامان ملیسا🩷پارسا🩵 مامان ملیسا🩷پارسا🩵 ۴ ماهگی
بچه ها🌸
میگم چیکار کنم که شیرم خشک بشه؟! الان پنج روزه بیشتره حتی فک کنم ک پسرم شیر نمیخوره دیگه هرکاریم کردم بی فایده بود و کلا چون یه سینمم بیشتر نمیخورد لنگه ب لنگه شدم😅 میگم زودتر خشکش کنم بره
چ قرصی بخورم ممنون میشم راهنماییم کنید🫠🫠🫠

هیچوقت فک نمیکردم ب این زودی بخام از شیر بگیرمش
هعیییییی
انقد قلبم سنگینه و ناراحتم ک نگو
ولی چ میشه کرد


قربون قد و بالات و قشنگیات اخه مامانی🥹🥹🥹
چقد عادت کرده بودم بچسبی بهم خیلی ازت حس ارامش میگرفتم از شیر خوردنت از اینک خدا بهم این توانو بخشیده بود ک سیرت کنم که با بغلت با شیر خوردنت ارامش بگیرم
اصلا اصلا اصلا واقعا فک نمیکردم واسه شیر نخوردن بچم اینقدر بهم بریزم همه جوره همش دارم گریه میکنم‌....

من دخترمم شیرخشکی بود ولی اون چون ۱۲ روز تو دستگاه بود و بعد خودم حال بدی داشتم شیرخشکی بود از اول اینقدر حس بد نداشتم
ولی ب این فسقل نزدیک ۴ ماه شیر دادم ۴ ماه بیسچاری رو سینم بود
انقد سخته برام ک حتی با نوشتنشم اشکم درمیاد