۷ پاسخ

خیلی سخته
مادرشوهرم که روزی ۵ ۶ بار میاد
من‌ نمیرم که رفت و امدی نداشته باشم اون میاد
خواهر شوهرم هم هر دفعه میاد بچه هاشون میفرسته خونه ام من کلا آدم بچه دوستیم اما اونا درک ندارن کسی که بچه کوچیک داره حوصله خودشم نداره
یبار که بیرون بودیم خسته بودم از عمد رفتم پایین بهشون گفتم خسته ام واقعا میرم بخوابم ۵ دقیقه بعدش بچه هاشون اومدن بالا
خیلی بده درک و شعور نداشته باشن
اما راجع به تربیت نمیذارم بچه ام زیاد بره و اینکه شاغلم و چند ماه بعد بچه امو میدم به پرستار
مادرشوهرم هی میگه نه بدید خودم منم تو دلم میگم اگه میخواستم بدم به شما مامانم خودم ارجحیت داشت اما بهشون میگم نه شما اذیت میشید و مطمئنم پسر من شیطونه

من طبقه بالای مادرشوهرمم
ببین هیچ انسانی کامل نیست به هر حال یه جاهایی اختلاف نظر هست و طبیعیه
اما در کل مادرشوهرم نبود نمیتونستم به خیلی از کارام برسم با اینکه کمر درد و پادرد داره و هزار مدل قرص میخوره یه روز نگفته خستم تو غذا بپز هر روز آشپزی میکنه و دختر بزرگم که ۳ سال و نیمشه هم پیششه همش کلا ۰ تا ۱۰۰ کارا دخترمو میکنه
دستش درد نکنه واقعا، منم برم پایین خونشو تمیز میکنم ظرف میشورم جارو میزنم کلا دریغ نمیکنم کاری داشته باشه

من با مادرشوهرم تو یه ساختمونیم کاری به هم نداریم تا هر کدوم نخوایم خونه هم نمی‌ریم،، اتفاقا برا من خوبه هر کاری داشته باشم میگم بهشون برام انجام میدن چه پدرشوهر چه مادر شوهر بعضی وقتا هم با این که خودش کمر درد و پادرد داره برام غذا هم می‌فرسته البته اینم بگم منم براشون هرکاری بگن انجام میدم ☺️☺️

من ک ریدن تو تربیت بچه اولم الان پرخاشگر و عصبی و بی اراده شده هیچ تصمیمی نمیتونه بگیره
این کوچولو هم یذره دور تر اومدیم ولی هر روز رو مخ من تب داره ،سردشه،لبش مث کیه ،انگشتش چرا اونجوره،ناخن هاشم فلانن ووووی کشتن منو

من از فردوردین اومدم تو ساختمون مادرشوهرمینا
قرار بود اذر بریم خونمون ک مرتیکه میگه خرداد سال بعد اماده میشه منم مجبورم بمونیم اینجا چون کل پولمونو دادیم بابت خونه پول نداریم بابت کرایه
ما همکفیم بالای ما مادرشوهرم بالای اون خواهرشوهرم
خداییش خواهرشوهرم خوبه تقریبا هرروز میرم خونشون یا اون میاد پایین درحد یکی دوساعت
فعلا مادرشوهرم شماله ولی پاییز میاد
همون ۱۰روز ک بابت بچه اومد داستانی درست کرد بیا و ببین یکاری کرد از روز اول زایمان تا ۲۵روزگی بچم منو شوهرم قهر بودیم وقتی رفت کم کم شوهرم درست شد و الان اوکیم خداروشکر

فعلا پیش مامانم هستم هفته بعد برمیگردم خونمون
ولی منم خیلی نگران دو تربیتیش هستم
ان‌شاءالله که بتونیم تا یکم بزرگتر شه بریم
ولی اگرم نشد باید سعی کنیم انقدر سر بچه رو تو خونه گرم کنیم که هوس نکنه هی بره پیش اونا

والا من با خانواده شوهرم ی جا نیستم ولی دوستام ک هستند از نظر بچه ها خیالشون راحته میگن کمک میکنند مواظبت میکنند ماهم استراحت میکنیم … از اون نظر خوبه

سوال های مرتبط

مامان نیکان💫❣️ مامان نیکان💫❣️ ۵ ماهگی