رفتار شوهرم تازگیا خیلی عوض. شده..همش میپره بهم...جلوی جمع تا من چیزی میگم ضایعم میکنه..یا میگه تو ساکت باش‌‌‌‌....ازم دوری میکنه..‌‌حتی سر سفره کنارم نمیشینه تو حمع..خودم میرم پیشش....سر بچه همش باهام دعوا داره یا سرم داد میزنه...مثلا اونشب چون دلپیچه داشتم و رفتم دسشویی...پسرم پشت سرم گریه افتاد...چون باباش خواب بودو بیدار شد..سر همین که چرا طولانی رفتی منو زد...یا امشب خواب بود...پسرم دنبال عمش گریه افتاد...یهو جیغ بلتد زد...این از خواب پرید...سر من داد میرنه که مگه دیوونه ای؟بهش گفتم بچت داد زده من دیوونم؟...جوری ازش دلخورم حتی دلم نمیخواد بهگ دست بزنه.‌‌به زور هم رابطه ازم میخواد و انجام میده
حس میکنم یا چشممون زدن یا دعا گرفتن برامون..‌اخه ما خیلی باهم خوب بودیم..جوری که بین جمع از همه زوجا خوب تر بودیم.....۳ هفتست نزاشته خونع بابام برم...انقدر عصبیم که اعصاب پسرمم ندارم....خودمم تا یه چیز میگه ناراحت میشم و میپرم بهش

۱۱ پاسخ

چیزی میزنه؟

یکم ادرار بچه رو بریز جلوی در ورودی خونت اگه دعایی چیزی خوندن باطل بشه

از خانوادت حرفی تیکه ای چیزی نشنیده ؟

۴گوشه قرآن رو بزن به آب،آبش رو بزن به لباساش و چهار گوشه خونت و آبشو قاطی آب آشامیدنی کن بخورین،اگه چیزی باشه کلام خدا باطلش میکنه

گوشیشو ازت قایم میکنه؟

خوب باش صحبت کن ازش بپرس تغییر رفتارشون

اگه اعتقاد داری یه سرکتاب باز کن
دعای محبت اینا بگو بنویسن شاید خوب شد

باهاش صحبت کن. لطفا خودتم قوی باش اجازه نداره بزنه

بشین باهاش صحبت کن اگه هی کشید‌کنار دوباره تلاش کن سعی کن حرفاتو نه مول گله در قالب خواسته و دوستانه بگی

ازش بپرس دلیل رفتارش و ببین چی میگه

والا یکی از یکی بدترن

سوال های مرتبط

مامان نفس مامان نفس ۱ سالگی
خانوما یه سوالی داشتم میشه لطفا کمک کنید پسر من خیلی گریه میکنه از صبح که از خواب بیدار میشه گریه میکنه تا شب که بخواد بخابه برا چیزای الکی میزنه زیر گریه خودشو پرت می‌کنه زمین جیغ میزنه خودشو گاز میگیره مبل رو گاز میگیره یا منو یا هم خواهرشو موهاشو میکنه سر من داد میزنه هر کاریم بکنم بدتر میشه بخدا از صبح هم که بیدار میشه همش دستم به دهنشه که گرسنه نباشه بهونه گیری کنه صبح برا صبحونه تخم مرغ میدم تا وقت نهار که بشه شیر موز میدم بهش ظهرا غذاهایی متنوعی درست میکنم میدم ساعت ۲ اینا میخوابن دیگه تا ساعت ۴ و نیم و ۵ بعدش که بیدار میشن بهونه بیرونو میگیرن باباشون میبره پارک تاب بازی یک ساعت دوساعتی میگردونه میاره اورد که خونه بازم گریه میکنه خودشو پرت میکنه اینور اونور میبرمش حیاط ماشین سواری میکنن باهاش بازی کنم باهاش اما بازم گریه میکنه همش دنبال پدرش گریه میکنه که منو ببره اونم کار داره نمیتونه که همش پیش این باشه منم هر کاری میکنم سرشو گرم کنم دنبال پدرش گریه نکنه نشدنیه که نشدنیه دیگه کم میارم از بس باهاش حرف میزنم نازشو میکشم که گریه نکنه هر کاری بگید کردم بخدا سر کتاب هم باز کرذم اما بازم اروم نمیشه اصلا دیگه موندم چیکار کنم از دست گریه هاش از صبح تا شب ۱ ساعت اروم نیس که بگم ارومه منم مغزم استراحت میکنه نه همش گریه همش بهونه خسته شدم دیگه دیگه بعضاً عصبی میشم داد میزنم سرش میزنمش بعدش خودم ناراحت میشم خودم خودمو میزنم که دستم بشکنه چرا زدم 😭😭😭😭😔😔