۹ پاسخ

تا وقتی که از پوشک نگرفتیم همینه اوضاعمون منم همیشه همین فکر و میکنم که بدتر از این نمیشه ولی همون لحظه بدترش سرم میاد فعلا فقط باید تحمل کنیم

استامینوفن و یه قطره بریز رو انگشت با انگشتت بکش رو لثش خیلی خوبه چند بار امتحان کن

عزیزم من برای تسکین درد دندونش از این ژل استفاده میکردم خوب بود شماهم تهییه کنین ایشالا که این روزا را راحت بگذرونی

تصویر

عزیزم دقیقا تا یه هفته پیش منم تو وضعبت تو بودم پسرم ۴تا دندون اسیاب رو باهم دراورد خیلی سخت بود مخصوصا شب بیداریاش و گریه های وحشتناکش
فقط باید حوصله کنی این روزا زود میگذره

الهی🥺دختر منم سر دندون آسیابش خییییلی بدقلق شد.
یه سوال اگه دوست داشتی جواب بده عزیزم. حاملگی پر تنش داشتی؟ از لحاظ استرس و اعصاب خوردی میگم

دقیقا من الان تو همین شرایطم و داره دندون آسیاب در میاره و داغونم از بیخوابی و نزدیک پریودمه و امروز دیگه از شدت بی اعصابی و ضعف سرش داد زدم و دیگه خودت میدونی

خدا صبرمان و زیاد کنه فقط بتونیم با اعصاب درست اینا رو بزرگ کنیم تربیت کنیم با این اعصابمون نمیشه خدایی

چاره چیه 🥲باید دوران شون بگذره
منم حرصی میشم اعصابم خرد میشه شوهرم میگه اون جز تو و من کسی رو نداره مهربونم باش باهاش

استا بده یکم بهش

سوال های مرتبط

مامان ♥آیهان❤ مامان ♥آیهان❤ ۱ سالگی
دوستان بازم همون سوال برام پیش اومده چند بارم دکتر بردم.. پسرم از اول تولدش کولیک بعد تا هفت ماهگی رفلاکس شدید داشت.. بعدشم بیخوابیاش که من شاید روزی سه ساعت جمعا نمیخابیدم.. یکماهی بهتر شد باز شروع شد تا الان که دیگه تقریبا نزدیک یکسال و نیم هست همش تو خواب ناله میده یهو پا میشه میشینه همش غلت میزنه تو خواب پاهاش میکوبه به تخت خودم که دیگه نابودم از بیخوابی پوشاکش دیگه نصف شب جیش زیاد میکنه اکثرا عوض میکنم جیغ و دادی راه میندازه که نگو همینجوریش گریه و نق میزنه دیگه پوشاکش عوض میکنم بدتر باید گریه کنه و بهانه بگیره تا آروم شه میگه شیر میخام میدمش باز میگه پتو اونم میدمش باز شیر نمیخوره نمیدونم بخدا امشب با خودم فکر میکردم یعنی بچه ای هست دقیقا مثل پسر من باشه تا این حد باز گفتم امکان نداره پسر من فقط اینجوره بعد اونم مدت طولانی شاید بگم از تولدش فقط دو سه ماهش کمی شب میخابید بعدش دیگه تا الان اینجور شده گهگاهی یک ساعتی یکیار گهگاهی نیم ساعت یا کمتر گهگاهی دو ساعتی یکبار پا میشه میشینه و نق و گریه تو خوابم میناله عصبی شدم خودمم روزا مغزم هنگه توان ندارم بتونم نگهش دارم کارام کنم مجبورم کارام کنم ولی با بی حوصلگی چون دیگه جون برام نمیمونه الانم سرش داد زدم گفتم نمیکشم دیگه بچه بخاب چرا اینجوری روزا دیگه حوصله ندارم که وقت بزارم عصبی میشم روش واقعا داغون شدم دکترم بردم میگن دندون هست مگه میشه همش دندون توان و حوصله دکتر دیگه ندارم جونی ندارم بخدا دیگه ببرم دکتر معده درد دارم شدید هنگه راهکاری ندارید بخدا چند بارم مریض شد دیگه بدتر بیخوابی و گریه امشب گفتم اینطور پیش برم از پا در میام😔