۹ پاسخ

خواهر تو ۱۶ روزت هنوز شانس خواب شدن داری من بدبخت ک ۱ یکماه ۱۵ روزمه هنوز کمر درد پاها درد پدر مو درآورده دقیقا مثل درد زایمان بخدا پاهام کمرم فلج شده تا پا میشم با هزار درد شیر مادرم ک خورده بودم از دماغم بیاد شبا از کمردرد نمیدونم کدوم طرفم بخوابم😐😔

اره خیلی سخته من زیاد نشستنی کمرم درد میگیره وقتی میخام ظرفم بشورم از وایسادن کمرم درد میکنه ... یبوستم ک بعد زایمانم اومد سراغم 🫠💔

اینا الان دردای طبیعی ۱ ماه اوله
دردای اصلی ۴۰ سال به بالا خودشو نشون میده🤐🤦‍♀️

منکه هنوزم مثل بارداری استخونای واژنم درد میگیره.مهره های ستون فقراتم از پشت گردن تاجای ک امپول بی حسی زدن درد میگیره انگار خشکه استخونای بدنم

گلی ۲سال طول می کشه تا بدنت به حالت قبل بارداری برگردی
ویتامینهاتو حتما بخور
وگرنه چندماه دیگه کم میاری
کم نیستش زایمان کردی

منم داغون شدم

من بعده 2ماه هننننوزم ضعف دارم

طبیعیه حالا فعلا خیلی تازه اس هنوز زخم رحمت خوب نشده من که بعد از یک ماه و نیم هنوز ضعف دارم

زایمان خیلی مدل بدن زن رو میاره پایین

سوال های مرتبط

مامان بنیامین ❤️‍🔥 مامان بنیامین ❤️‍🔥 ۵ ماهگی
۸/۲/۱۴۰۴ ۴۰ هفته و یک روز بودم رفتم سونوگرافی و نوار قلب جنین گفتن ضربان قلبش پایین اومده باید بری بیمارستان اومدم بیمارستان کم‌کم دردام داشت شروع میشد معاینه کردن ساعت سه یک سانت باز بودم رفتم برای بستری ساعت پنج و رب بستری شدم دوسانت بودم اصلا هیچ دردی نداشتم تا ساعت هشت و نیم سه سانت شدم بهم آمپول فشار زدن از ساعت هشت و نیم تا ساعت یازده رسیدم به پنج سانت دردش جوری بود که کمرم خیلی درد می‌گرفت اصلا نمیتونستم خوابیده باشم ولی مجبور بودم کمرم و می‌گرفتم بالا می‌گفت باید زور بزنی تا شیش سانت بشی بعد اپیدورال میکنیم دیگه واقعا دردش بالا رفته بود و خیلی درد داشتم زیر شکمم و پایین کمرم سمت لگن و ران پاهام فوق‌العاده درد شدیدی داشتم کل بدنم سرد شده بود فقط جیغ میزدم تا اومدن معاینه کردن سریع اپیدورال آوردن زدن برام تا زدن احساس کردم کل بدنم و گرما گرفته از سمت کمرم رفت به سمت شکم و پاهام دیگه دردی احساس نمی‌کردم درد داشتم ولی مثل درد پریود خیلی خیلی کمتر تا نه سانت نه سانت که شدم دوباره دردام رفت به سمت شدید شدن وقتی دردام زیاد شد فول شدم دردم مثل همون پنج سانتم بود اما سی ثانیه بود می‌رفت دو دقیقه بعد میومد یه خانم پرستار اومده بود همراه با ی ماما فشار میدادن شکمم رو که بچه بیاد بیرون وقتی اومد بیرون بچه خیلی راحت شدم اما جفتش مونده بود چندبار فشار دادن بخاطر جفت بعدشم بخیه زدن که من بیحس بودم چیزی احساس نکردم