شبش تب میکنن ،دایان که تو تب به حرف افتاد شروع کرد به روضه خوندن و ما میخندیدیم ، فرداشم قطره دادم ولی نوبت بعدیش،که ۱۱صبح بود ندادم و تمام
یک شب تب و کم اشتها شدن دورش بگردم بچم کوچولو بود زیاد متوجه نمی شد
ولی موقع تزریق خیلی گریه کرد
از چهار ماهگی راحت تر بود و ۶ ماهگی افتضاااااااح بود واقعا سخت بود
پاشو ک تکون میداد قش میکردازگریه...تادوروز پاهاشو قنداق مانند بستم ک تکون نده کمتردرد بکشه..موقع تزریقم ک خیلی بد..و تادوروز تبشو چک کن
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.