۳ پاسخ

شبش تب میکنن ،دایان که تو تب به حرف افتاد شروع کرد به روضه خوندن و ما میخندیدیم ، فرداشم قطره دادم ولی نوبت بعدیش،که ۱۱صبح بود ندادم و تمام

یک شب تب و کم اشتها شدن دورش بگردم بچم کوچولو بود زیاد متوجه نمی شد
ولی موقع تزریق خیلی گریه کرد
از چهار ماهگی راحت تر بود و ۶ ماهگی افتضاااااااح بود واقعا سخت بود

پاشو ک تکون میداد قش میکردازگریه...تادوروز پاهاشو قنداق مانند بستم ک تکون نده کمتردرد بکشه..موقع تزریقم ک خیلی بد..و تادوروز تبشو چک کن

سوال های مرتبط