۱۳ پاسخ

عزيزم خوبه که اهمیت میدی وپرسیدی اما به آوین جان بگو حواست باشه هروقت غذا شد بری بخوری اینم قانون خوبیه چون اونجوری هر بچه ای هرساعتی میخواد میخوره ودیگه کنترل از دستشون در میره در کل به آوین بگو الان تایم ناهار که مثلا یک ربع هست اما اگه بری مدرسه تایم زنگ. تفریح ۵دقیقه هست باید خودشو تو اون ۵دقیقه سیر کنه .

چقد دادی واسه مهدش؟

خوب کردی پیام دادی بعد این حواسشون جمع کنن بچه کوچیک تو این سن حرف راست میگه

حالا چه کاریه مهد با غذا گذاشتی خیلی سخته این مدلی نمیشه ظهر بری دنبالش ؟ یا اینکه سرکار میری؟

شاید سرگرم بازی بوده و فراموش کرده
هم شما حق دارید هم مدیر
ولی بیشتر شما

عزیزم بغال نمیگه ماستم ترشه ک. باید دفاع کنه از مربی مهد. و. مهوریت مهد خودش. من خودم کودک یاری مدرک دارم برای تایید ی مدت تو مهد رفتم کار کردم. ب چشم خودم دیدم بچه غذاش نمیخورد نصفش مربی مستقیم میریخت آشغال ک مادر فکر کنه خورده. حقیقت تلخ

و اینننننن

تصویر

من اینطور جوابشو دادم خوب گفتم

تصویر

بچه ها تو این سن یه کوچولو اقراق میکنن و الکی میگن اشکال نداره جدی نگیر

وظیفشونه برای بچه کنار بزارن یاتوهمون ظرف چاشت بریزن بدا بخوره چون هزینه کردید این درست نیس من مهد پارسال پسرموپارسال شک کردم همیشه تا ته همچیشو میخورد ینی چاشتش همیشه خالی بود بد ی روز شک کردم برای پسرم لواشک والوچه با بادوم درختی گذاشتم چون مطمعن بودم دوست نداشت وقتی برگشت اوناهمه خورده شده بود بد ک پرسیدم گف عاطفه جو با فرزانه جون ظرفمو خالی کردن تو ظرف خودشون منم دگ نزاشتم بره واقعاناراحت شدم

سلام عزیزم
بعضی مواقع بچه ها حواسشون نیست که بهشون اطلاع میدن غذا هست یا نه ولی باز هم اگه مهد دوربین داره بهشون بگو برید و بازبینی کنید

شاید اون لحظه مشغول کاری بود که ترجیح داده غذا نخوره یا قبلش تنقلاتی چیزی خورده بوده همون موقع میلش به غذا نکشیده
من پسر گاهی تازه غذاخورده بعد یادش میره ازش بپرسی 😅❤️💔
بچه ها گاهی توی دنیای ذهنی خودشون زندگی میکنن نه واقعیت

اینم ادامش

تصویر

سوال های مرتبط

مامان آوین مامان آوین ۵ سالگی
سلام‌ خوبین خوشین انشاالله
مامانا من‌ دخترم تو مهدشون ناهارمیخورن و مهدشونم مهد خیلی خوبیه بعد چن روز پیش ک از مهد اومد بهم گف ک مامان منو دوستم غذای مونده بقیه بچه هارو خوردیم من تعجب کردمو با دخترم حرف زدم ک درست نیستو اینا امروز با مدیر مجموعشون صحبت کردم و گفتم ک حواستون باشه ب بچه هاو بهداشتی نیس اینکارو من بچمو ب شما سپردم اعتماد دارم بهتون گفتن ک امکان نداره همچین اتفاقی افتاده باشه گفتن ما ب تعداد همه بچه ها غذا سرو میکنیم و بعد بچه هارو صدا میکنیم بیان سر میز و ممکنه چند نفر غیبت کنن غذاشون رو میز میمونه و حتمااز اون خورده و ما ب بهداشت و اینا وسواسی عمل میکنیم و ازاین حرفا ک واقعا تمیز هم هست مهدشون..بعد گفتم باشه و گفتمم ک کلا دوبار برا دخترم نریزن غذا و ی دفعه بخوره کلا چون یکم اضافه وزن داره..خلاصه الان باز از دخترم پرسیدم گف نه مونده غذای بچه ها بود ک یکم تو بشقابشون مونده بود و اینکه بقیه مربیاو بچه ها رفته بودن ی اتاق دیگه دخترمنو یکی دیگه از بچه ها با اشپز سر میز بودن ک دخترم میگه خاله ک خانوم اشپزه حواسش نبود ب ما ندید و دوستم گفت ک بیا این پلوهارو بخوریم منم خوردم کسی ندید مارو..دخترم طفلکی گفتم‌اون غذاها دهنی بود شوک شد اصلا چون از رو ندونستنو حرف دوستش اینا این کارو کرد بقیه باید حواسشون میبود..حالا بنظرتون من مدیرش پیام بدم‌بگم ک واقعا همچین اتفاقی افتاد و انقد با اطمینان نگه و حواسشون بیشترجمع باشه
مامان مهتا مامان مهتا ۵ سالگی
مامانا حال روحیم خیلی خرابه بااینکه دخترم به شدت اذیت می‌کنه توخوذدن خوابیدن حتی به لحظه براخودش بازی نمیکنه دایم چسبیده به من یاباباش برا بازی و بیرون اصلا بدون من جایی نمی‌مونه حتی با باباش وحتی یه دقیقه وقت بزاخودم ندارم شوهرم خسته شده میگه بفرست مهد باید بره پیش یک میگه اونجا بازی می‌کنه خسته شدم دایم میگه بازی کنین اما من و دخترم تاحالا اصلا ازهمه جدانبودیم حتی برا یه روز چون کسی رو نداشتم دایم نوخونه بامن بود همه جا حالا می‌دونم مهتا بدون من مهد نمی‌مونه منم بدون اون تو خونه نمیتونم بمونم بااینکه به شدت خستم امافکراینکه از دو بعداز ظهر تاهفت نیست وبایدتوخونه بدون اون باشم نمیتونم تحمل کنم هیچ‌چیزی لذتی ندارن بدون اون نه ببرون نه خوردن تنهایی حتی به بستنی نمی‌دونم چه مرگمه به شوهرم میگم نمیتونم بفرستم مهد تحمل کنم دوتایی خسته ایم فقط ترخدا شعارندید سال دیگه بایدبغرستی اجباره خودم می‌دونم این حال لعنتی وچه کنم