۶ پاسخ

کلا نه ازدواج میکردم نه بچه میاوردم

توخونه ۲۰ ساعت تنهایی درد زایمان رو تحمل نمیکردم میرفتم بیمارستان تا همه نگن وای چقدر راحت زاییدی انگار بچه از تو آستینم افتاده واتفاق های که بعدش افتاد نمیفتاد هیییی چقدر ساده بودم

دخترم عادت داش با شیر خوردن زیر سینه میخابید ، جور دیگه بلد نبود بخابه از شیر گرفتنی دوماه گریه کرد

مجبورش میکردم زودتر بگیره. که تعداد بچه بیشتری داشته باشیم😂😂😂

دررابطه با بچه.گهواره زودتر میگرفتم از همون اول😂
تند تند شیر نمیدادم.هرموقع خودش میخواست

بچمو زیر سینه نمیخوابوندم الان خیلی اذیتم😢😫

سوال های مرتبط