۱۰ پاسخ

مرسی عزیزم که تجربتو به ما گفتی و اینکه قدم نو رسیده مبارک 💗

مرسی که وقت گذاشتی نوشتی و گفتی
قربون دستت
خدا هم شمارو حفظ کنه هم نینی رو
بسلامتی و مبارکی ایشالا

عزیزم هزینه بیمارستان چقدر شد؟

عزیزم بیمارستان بهت چیا داد؟ ینی من میخام ساکموجمع کنم اگ ممکنه بگو بهت چیادادمن وسایل اضافی باخودم نبرم
مث دمپایی و بشقاب و شورت و پوشک اینا
عملت و ریکاوری چندساعت طول کشیداگ میشه برام بگی و ازفکروخیال دربیام ممنون میشم😘

وای فائزه داشتم میمردم ازاسترس چون منم تقریبا19روزدیگه اینامیخام برم همون بیمارستان سزکنم انقدقشنگ تعریف کردی ک خیالم راحت شد آخه ازبعضیاشنیده بودم بیمارستانش خوب نیس واینا

ای جونم عزیزم 😍چقدر قشنگ توضیح دادی واقعا ممنونم انشالله ماام راحت زایمان کنیم 🥹دلم خواست دخترم الان پیشم بود 🥹😍

كدوم بیمارستان زایمان کردی عزیزم??دکترت كی بود

برا من بلند شدن خیلی سخت بود من چون پمپ درد داشتم دیگه شیاف بهم ندادن ولی شیاف خیلی خوبه حتما حتما استفاده کنید

ولی قرار بود تجربه هاتو بخونم استرسم کم بشه استرسم بیشتر شد😢😢😢

ممنون ک تجربتو در میون گذاشتی گلم مبارکت باشه

سوال های مرتبط

مامان نیلا


🦋 مامان نیلا 🦋 ۱ ماهگی
پارت ۳
زایمان طبیعی
بردنم اتاق عمل ترس داشتم دراز کشیدم رو‌صتدلی هی میگفتن زور بزن زور میزدم گریه میکردم مامانمو‌صدا میزدممم همش میگفتم ترو‌خدا کمکم کنید خیلی درد داشتم خیلیییی ۹سانت بودم بچه نمیومد پایین همش محکم شکممم فشار میدادن دستشونو میکردن اونجام بچه نمیومد پایین داشتم از درد میمردم تا اینکه گفتن بچه نمیاد پایین دستگاه بیارید با دستگاه بچرو آوردن بیرون اون لحظه انقدر پاره شده بودم و‌درد داشتم نمیدونستم باید خوشحال باشم یا چی لبخند زدم و‌گفتم خدارو‌شکر بچمو دیدم بعد لجمو‌بردن ۴۰دیچ‌تو‌اتاق عمل بودم داشتن بخیه میزدم خیلی درد داشت حس میکردم قشنگ‌سوزن و بعد از دوختن بردنم بخش خیلی راحت شده بودم ولی خیلی بخیه خورده بودم بغل پاهام توی سوراخ واژنم توی سوراخ مقعد توی زبون واژنم بعد از ۱۲روز فعلا خوب نشدم حتی🙁 ولی حس خیلی خوبیه مادر شدن فقط خیلی سخته خیلی سخته حتی توی این ۱۲روز میگم ای کاش حامله بودم به دنیا ک میان سختره غصه همچیشو میخوری دل درد کم بودن شیرت نفخ گوش درد پی پی کردنش ولی باز خدارو شکر بابت همه چی زایمان من خیلی سخت بود خیلی بعدش عوارض دارو ها باعث‌شد کل بدنم کهیر بزنه و حساسیت کنه هنوز ک هنوزه خوب نشده همه جام میخاره ایشالله ک زایمانتان راحت باشه مثل من نشید ک من مردم و زنده شدم هنوز ک هنوزه نمیتونم بشینم حتی شیرمم خیلی کمه هر روز گریه میکنم 🙁
مامان پسرک🩵 مامان پسرک🩵 ۴ ماهگی
پارت ۶‌
زایمان سزارین :
بردنم تو بخش و از اونجایی ک من ب دکتر از قبل گفته بودم چه قد از درد بعد بی حسی میترسم تو بخش فهمیدم بهم پمپ درد داده .
بقیه اومدن پیشم و من سر بودم . بعد از این ک سری پاهام رفت یه درد مثه پریودی خیلی کم داشتم با پمپ درد .پرستار اومد گفت میخام برات شکم بند ببندم شرت تنت کنم و پد بزارم باید شکمتو بلند کنی . این حرکتم زدم و درد انچنانی نداشت . بعدش دیگ استراحت کردم تا غروب ک گفتن پاشو راه برو 😐🤨
کم کم با پرستار بلند شدم و وایسادم . اولش درد دارید دو سع قدم ک راه برید متوجه میشید ک بهتر میشید . تند تند راه برید ک زودتر خوب شید .
من پمپ دردمم ک تموم شد هر ۶ ساعت پرستار میومد و برام شیاف میزاشت ک مثه پریودی خیلی کم درد داشتم . راستی ماساژ شکمی و برام تو بی حسی انجام دادن ک من نفهمیدم
روز بعدم خیلی راحت راه رفتم و حموم رفتم .
اینم از تجربه فوق العاده من از سزارین ک برگردم عقب باز انتخاب میکنم تو همین بیمارستان و این دکتر .
امیدوارم همتون بع سلامتی و خیلی عالی و پر از حس خوب زایمان کنید ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
مامان رستا مامان رستا روزهای ابتدایی تولد
سر تاریخ ان تی رفتم بیمارستان گفتم حرکات بچه کم شده معاینه شدم و نوار قلب از جنین گرفتن و یک دست لباس دادن بهم رفتم بستری بشم بردنم داخل اتاق سرم فشار رو بهم وصل کردن یک ساعتی گذشت من دردای خیلی خفیف داشتم مامانم اومد پیشم کلی غذا های گرم بهم داد رفت همچنان من دردای زایمانم شروع نمیشد و سرم تموم شد شیف بعد مامای دیگه اومد پیشم و یک سرم فشار دیگه بهم وصل کردن همه پرستار و ماما ها یکی یکی می اومدن بهم سر میزدن خیلی تعجب میکردن ک من سرم دوم رو هم تموم کردم اما باز درد سراغم نمی اومد خیلی کم درد داشتم مثل تکون های بچه ک برام عادی بودن شیفت سوم شد و یک مامای جدید اومد اتاقم ک خدا خیرش بده انشاالله خیلی باهام مهربون بود یک سرم دیگه بهم وصل کرد یکم باهام ورزش کرد معاینه ام کرد دو سانت باز بودم یعنی هیچ پیشرفتی نکرده بودم صبح ک اومده بود دو ساعت بودم تا ساعت 11:30 شب هنوز همون بودم بدون هیچ دردی
با دکتر درمیون گذاشت بردنم واسه سزارین اورژانسی
از شانس منم دکتر خیلی کار بلدی شیفت سزارین کار میکرد
لگنم خیلی تنگ بود وزن بچه هم زیاد بود زایمانم هم با سه تا امپول فشار هیچ پیشرفتی نمیکرد و دردم نمیگرفت ی چیز خیلی عجیبی بودم خب خیلی سرتون رو درد نیارم امادم کردن شوهرم اومد پیشونیم رو بوس کرد و بهم گفت ک نترسم و با پدر و مادر و شوهرم خداحافظی کردم و رفتم سزارین شدم وقتی کارشون تموم شد مثل بید میلرزیدم از سرما همه پرستار جمع شده بودن دور بچم و ازش عکس میگرفتن بعد اوردن بخش و گفتن ک تا هشت ساعت نباید چیزی بخوری و بعد دوازده ساعت هم باید راه برم ک خیلی برام سخت بود ک اما زودی دردش خب شد
مامان فسقلی🥹💙 مامان فسقلی🥹💙 ۲ ماهگی
#پارت پنج: پارت اخر
خلاصه مارو بردن اتاق عمل و این دفه از شانس خوبم شب قبلش شیو کرده بودم و تمیز تمیز بودم😁😁
ولی اینکه چطوری اون لحظه اونقدرا ریلکس بودم خودمم در تعجب بودم 😳منو بردن سر تخت و امپول توی کمر رو بهم تزریق کردن ک اصلا دردش زیاد نبود اگه کمرت رو شل بگیری اصلا چیز زیادی حس نمیکنی و بی حسی قشنگ اثر میکنه🥰
بعد از انجام بی حسی منو بستن ب تخت و اون وسط من همش التماس دکتر میکردم بهش گفتم قبلا ک ای پی انجام دادم دکتر نزاشت سر بشم و باعث شد درد زیاد بکشم بزار سر بشم بعد ک خدا خیرش بده گزاشت کلی روم اسر کرد و بعد گذشت چند دقیقه گفتن ک بچه به دنیااومد(از برش و این چیزا چیزی حس نکردم ک بگم درد داشتم فقط زمانی ک فشار داد ب شکمم ک بچه رو در بیاره یه حس بدی بهم دست داد ک اگه ادم ریلکس باشه و استرس نده چیزی نمیشه ) اون وسط صدای گریه بچه نمیومد من استرس گرفتم و همش میگفتم چرا بچم گریه نمیکنه تا کلافه شدن و یکی از پرستارا نمیدونم چیکار بچم کرد ک جیغش رفت هوا گفت حالا راحت شدی😂😂😂
اون لحظه ک صدای گریش رو شنیدم و بچه رو اوردن گذاشتن کنارم و به صورتم چسبوندن انگار تمام دنیا رو بهم دو دستی هدیه دادن 😍
خلاصه بعد زدن بخیه خاستن منو از اتاق عمل ببرن بیرون التماس دکتر کردم ک ماساژ شکمی رو الان بهم بدن ک باز خدا خیرش بده توی ریکاوری پرستار فرستاد و منو ماساژ شکمی دادن ک زیاد دردی حس نکردم و بعد گذشت نیم ساعت منو بردن توی بخش ک دردام شروع شدن ک خدا خیرشون بده سریع اومدن بهم مسکن زدن و دردام ساکت شد 😁😁
خلاصه من از زایمان سزارین خیلی راضی بودم حتی اگه برگردم ب عقب باز انتخابش میکنم 😍😍
امیدوارم همتون ب سلامت زایمان کنید و بچه هاتون رو ب سلامت بغل کنید ❤❤
مامان 💙میران💙 مامان 💙میران💙 ۱ ماهگی