۸ پاسخ

وزن نی نی چقد بود عزیزم؟خداروشکر که دستگاه نرفته

اونجایی که نوشتی با گریه میگفتی بچم کو منم گریم گرفت😭😭😭

راضی بود از سزارین داردی بعدش و اینا چجوری بود قابل تحمل بود

عزیزم به سلامتی انشالله 😍آمپول ریه زده بودی😍

بسلامتی باشه انشالله مبارکه،کدوم بیمارستان و دکتر بودی؟

امپول ریه زده بودی

این از پارت قبلی جا موند دوستان🥰

نینی نرف دستگاه؟

سوال های مرتبط

مامان هایلین مامان هایلین ۱ ماهگی
تجربه زایمان سزارین پارت 3
بعد از تموم شدن عمل منو بردن ریکاوری نمیدونم چرا میلرزیدم انگار از هیجان بود از ی طرفم سردم شده بود پرستار اومد یه لوله گذاشت زیر پتوم که گرما میداد و بهترشدم یکی دو ساعتی تو ریکاوری بودم که بعدش ک اومدن ببرنم بخش پرستار اومد و ماساژ رحمی داد که اصلا درد نداشتم چون هنوز بی حس بودم اصلا از ماساژ رحمی نترسین واقعا هیچی نبود راستی اینم بگم ک من پمپ درد هم گرفتم اولش نمیخواستم بگیرم ولی دکتر پیشنهاد داد ک بگیری بهتره منم پمپ درد گرفتم اما با وجود پمپ درد هم ی کوچولو درد داشتم ک قابل تحمل بود حالا نمیدونم اگر پمپ درد نمیگرفتم دیگ چه حد دردی داشتم.بعد از ماساژ رحمی منو بردن بخش و دخترمم اوردن پیشم دیگ اون لحظه هیچی از خدا نمیخواستم چون خدا بزرگ ترین نعمتشو بهم داد و من فقط دعای روی لبم اینه ک خدا ب همه چشم انتظارا این لحظه رو هدیه کنه و توی اتاق عملم این دعارو کردم.اینم از تجربه ی من از زایمان سزارین ک کاملا راضی بودم و تا اینجا راضی هستم اگر سوالی دارین درخدمتم شاید نکته هایی باشه ک من جا انداخته باشم بپرس ازم
مامان کیان مامان کیان ۲ ماهگی
پارت ۴:
نمیدونم چطوری توصیف کنم ی حس عجیبیه ک حاضرم هزار بار دیگه به اون لحظه برگردم عالی ترین حس بود 🥺
اومدن صورت پسرمو چسبوندم به صورتم و من بوسش میکردم و قربون صدقش میرفتم چقد داغ بود صورتش🥲
ببینین من ساعت ۱۰ و۲۰ دقیقه وارد اتاق عمل شدم ۱۰ ونیم بچم بدنیا اومد یعنی هرچی از تبحر و دست سبک دکتر عزیزم بگم کم گفتم 🤌
بعد پسرم و بردن و دکترم شکممو بخیه زد و فرستادنم ریکاوری
اونجا نیم ساعت بیشتر نموندم خداروشکر حالم اوکی بود فقط یکم میلرزیدم خیلی کم
ساعت ۱۲ من اومدم توی بخش و یکم بعد بچمو اوردن کنارم عین ماه بود
اثر بی حسی من خیلی زود رفت و من پامو تکون میدادم یعنی اینکه گفتن تو بی حسی تا چندین ساعت حس نداری برای من دروغ بود
هرچند ک دردام با شیاف قابل کنترل بود
فقط نگم از اون لحظه ای ک اومدن شکممو فشار دادن یبار تو ریکاوری یبارم توی بخش ک من هردوبار رو حس میکردم و درد داشتم اون ماساژ رحمی توی بخش منو کشت یعنی جیغ میکشیدم خونم با ی شدت زیاد ازم میریخت ،درسته به نفع خودمونه این ماساژ ولی مرگو جلو چشام دیدم
مامان نیلا🤍 مامان نیلا🤍 تولد
مامان 🩷MAHLIN🧿 مامان 🩷MAHLIN🧿 ۲ ماهگی
مامان فندق مامان فندق ۲ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
پارت۳
خب هنوز توحال خودم نبودم و گریه و خندم قاطی شده بود ک بچمو اوردن چسبوندن ب صورتم یه تیکه ماه قرمز و گرم و چسبوندن بهم نگم چقدر حس قشنگی بود بعدم بردنش و عملم ک تموم شد یسری چیزمیزارو ازم باز کردن و لباسمو درست کردن و اومدن بلندم کنن بندازنم رو تختی ک میبرن سمت ریکاوری گفتم من ۱۰۰ کیلوهستما مواظب باشید پرتم نکنید زمین کلی خندیدن گفتن نترس بابا هیچی دیگه بردنم تو ریکاوری بچم ساعت یک ربع ب ۷ صبح دنیا اومد ۷ونیم بردن ریکاوری و اومدن برای شیردهی ک من میگفتم چون سزارینم و سینه هام کوچیکه اصلا شیر ندارم ولی خداروشکر داشتم و بچمو شیر دهی کردن و ساعت ۸ونیم از ریکاوری اومدم بیرون و رفتیم سمت بخش
اینم بهتون بگم فیلمبردار بی ادب بیمارستان هم خواب موند سر من چون من اولین نفر عمل شدم از اتاق عمل ک داشتم میومدم بیرون تازه ایشون ک خواب مونده بود تشریف اوردن و واقعا از این موضوع ناراحت شدم و کلی ضدحال خوردم
دیگه هیچی رفتیم بخش و من صورت بچمو واضح ندیده بودم درستم نمیتونسنم تکون بخورم تا ۸ ساعنم هیچی نمیتونستم بخورم گفتن تا ۵ بعد ازظهر تکون نخور هیچی ام نخور دیگه ب همسرم گفتم از صورتش فیلم لگیر من ببینم وقتی نشونم داد فقط گریه میکردم هنوز باورم نمیشد دارم بچمو صحیح و سالم میبینم و هزاران بار خدارو شکر کردم بابت این نعمت و بابت بزرگیش
ایشالا دامن همه ی اونایی ک چشم انتظار بچه هستن سبز بشه به حق علی🤲🏻