بعدشم ک ماساژ شکمی دادن داخل همون اتاق عمل ک زیاد درد نداشت اما بردنم ی اتاق دیگه گفتن تا وقتی ک بتونی پاتو تکون بدی میتونی بری بخش ،و پاهاممم انگار ک دو تن شده بودن انقد کسنگین بودن ،و انجام درد شدیدم شروع شد ک با التماس م خواهش پرستار اومد ی مسکن برام تزریق کرد و انجام یبار ماساژ شکمی دادن ک مرگ رو با چشم خودم دیدم فقط جیغ میزدم بقیشو نگم بهتره چون بیشتر میترسی ایشالله ک برا تو اینجور نباشه
تا اینجا لحظه خوب ماجرا بود ک چون وزن بچم بالا بود یهو شروع کردن ب کشیدن بچه ،و اون لحظه احساس کردم معدم و دل و رودممم باهاش کشیدن بیرون ،خیلی درد داشت خیلی ،همون لحظه معده درد شدید گرفتم ،همس رو دلمو فشار میدادن ک بچه رو در بیارن است با نمیدونم چیکار میکردم ،یعنی صد رحمت ب زایمان طبیعی ،بعد از معده درد شدید تهوع گرفتم شروع کردم گریه و جیغ زدن ،اوردن ی ظرف گذاشتن کنار دهنم و سرمو گذاشتن کنار ک بالا بیارم از اونور هم دکتره داد میزد میگفت دارم بخیه میزنم اوق نزن ،منم اگه بالا نمیاوردم اصلا خفه میشدم خیلی دردناک بود ،بچمم ی لحظه بهم نشون دادن و بردنش اصلا نزاشتنش رو سینم یا نزاشتن بوسش کنم
برای من ک خیلی سخت بود من زایمان اولم طبیعی بود و انتخابمم برای این طبیعی ،اما خب بخاطر وزن بچم چون بالا بود دکتر سزارین اجباری نوشت ،چقد کمن ورزش کردم خودمو آماده کردم برای طبیعی 😞
برای اولین بار بود سزارین رو تجربه کردم ،ک وحشتناک ترین تجربه ی زندگیم شد ،نمیدونم چرا اما واقعا برام سخت بود شاید بخاطر این بود ک انقد خواهرام و اطرافیانم گفتن راحت ،راحته و درد ندارع ،من توقعم ی عمل بدون درد بود ،اما من هیچ عمل جراحی هم تو زندگیم نداشتم و اولین بار بود کلا میرفتم اتاق عمل ،ی اتاق سرد و بی روح ک ی مرد ک بیهوشی بود و چند تا زن ،برام خیلی ترسناک ب نظر اومد ،قبل اینکه بیحسی برنن سوند گذاشتن ک درد داشت اما ب خودم گفتم تحمل کن الان تموم میشه ،همه اومدن بالا سرم هر کدومشون از چپ ب راست هی ازمسوال میپرسیدن ،احساس میکردم میخوام بمیرم 😂ترسیده بودم واقعا ،بعد دکتر بیهوشی اومد و توضیح داد ک الان ی آمپول برات میزنم ب کمرت ک اندازه سوزنش مث آمپولهای معمولی و گفت نترس اول پشتم رو بتادین زد و همه رو توضیح میداد ک میخواد چیکار کنه و اینم تا اینجا خوب بود و آمپول اصلا درد نداشت با اینکه من فک میکردم درد داشته باشه ،یهو دیدم مث وحشیا همه حمله کردن بهم و گفتن سریع باید دراز بکشی منو کشیدنو خوابوندن ،بعد پرده رو کشیدن و ی چیزی اسپری میکردن رو شکمم ک سرد بود و کلا هر بار برشی ک میزدن و هر دستی ک ب شکمم میزدنو حس میکردم ،منم جیغ زدم گفتم من حس میکنم ،یهو دکتر بیهوشی اومد بالا سرم ی مرد جووون بود گفت مث دندون پزشکیه تو درد نداری اما همه چیو حس میکنی ،دیگه من کلا تحملمو از دست دادم واقعا وحشتناک بود برام دکتر بیهوشی هم همش در حال صحبت با من ک منو آروم کنه
هیچی من سزارین دوم بودم توی عمل اصلا اذیت نشدم با شیاف دردام میرفتن
من دوست داشتم زایمان طبیعی کنم و خیلی هم براش آماده شده بودم ولی نشد و سزارین شدم، قبلش اونقدر از سزارین میترسیدم که نگو ولی وقتی انجام دادم خیلی راحت تر از چیزی بود که فکر میکردم، یه مقداری درد داره که راحت با مسکن رفع میشه، خوب استراحت کنین، ایشالله راحت پیش بره برای شما هم (:
ترس استرس طبیعی عزیزم منم واسه بار دوم رفتم اتاق عمل خیلی استرس داشتم ولی چیزی نیست خدا همه جا هرثانیه کنارت توکل کن به خداعزیزم به بعدش فکر کن نینی سعی سالم توبغلت بخاطر دردبعدش برات سرم شیاف میزنن که قابل تحمل نباید خودت شل بگیری یا ناز کنی اگه بخواهی شل بگیری ناز نازی باشی دردبرات سخت میشه این منی که خیلی ازاتاق عمل میترسیدم وتجربه کردم بهت میگم اصلا به هیچ عنوان نترس به جای ترس صلوات بفرست آیه الکرسی بخون هم آروم میشه هم قوت قلب برات
منم یکشنبه دکترنوبت داده نمیدونم یه حس عجیب دارم انگار هم دوس دارم نینیموببینم هم دلم تنگ میشهرک دیگ توشکمم نیست😢
بخدا اصلا ترس نداره هیچی نیست
هم طبیعی هم سزارین هردوشون درد خودشونو دارن دیگه مرحله ای ک باید بگذرونیم
من زایمان اولم سزارین شدم درد و رو که داره ولی خب خدا بهت قدرت تحملشم میده
هرچی ندونی بهتره من که که دارم برای بار سوم میرم ماه دیگه استرس گرفتم
اره والله منم مث شما استرس دارم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.