پارت سوم زایمان سزارین
درباره ی درداش هم اینطور بگم که ناز نازی نباشید !
یا از پایین باید بچه خارج بشه یا بالا ، بسته به آستانه ی دردی که میتونید تحمل کنید
مهم ترین تجربه اینه که واقعا شل بگیرید تو همه مراحل خودتونو ، چه موقع سوند وصل کردن چه ماساژ رحمی چه آمپول بی حسی و بیخیال باشید و خیلی دقیق نشید و فکر نکنید ، فقط بذارید همه چیز اتفاق بیفته
سخت ترین لحظه ی پروسه ی زایمان همون لحظاتی هست که تاثیر مسکن کم میشه یا می‌خواین جابجا بشید ، واقعا دل آدم غش می‌ره از درد ، من که گربه کردم یه تیکه گفتیم مردم از درد از بس جابجام کردید ( بعد عمل )! ولی خب میگذره واقعا
و آخرین نکته اگه دوست دارید شیر داشته باشید و عملتون هم خوب پیش بره فقط تنفس شکمی و کنترل استرس ، به قدری این موضوع مهمه که میشه دربارش کتاب نوشت
آروم و ریلکس باشی ، ذکر بگید و خودتونو به خدا بسپارید فقط
من از سزارین راضی بودم و برای من مناسب بود ، الان موقع بلند شدن نفسم میگیره ولی خب برام قابل تحمل تر از بخیه ی‌ وازن هست
دعا میکنم برای همه‌ی کسانی که نی نی می‌خوان خدا دامشنونو سبز کنه و همه ی باردارها هم به رااااحتی زایمان کنند و نی‌نی های هممون و همچنین دختر گل ما هم سالم‌و صالح و خوشگل و باهوش و خوش اخلاق و‌خوش غذا و‌خوش خواب و خوشبخت و عاقبت بخیر و با دین و ایمان و موفق و خشنود باشند الهی و خیر زندگی و آینده شونو‌ ببینند و زندگی شاد و راحتی داشته باشند ، الهی آمیییییین به حق حضرت علی و زهرا ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️

۷ پاسخ

شما پمپ درد داشتید؟

سزارین فقط سردرد و گردون درد خیلی بده

خداروشکر عزیزم 🤩

سزارین خیلی خوبه
منم واقعا ترجیح دادم شکمم بخیه بخوره تا جای دیگم

عزیزم تجربه ی خلاصه و مفیدی بود، خوندم و دیدگاهم نسبت ب سزارین بازتر شد. قدم دختر نازتونم مبارک و پر از خیر و برکت باشه 💖

عزیزم انشالله خدا دختر کوچولوتو در پناه امام زمان حفظ کنه🥺❤️
دعا کن منم سزارین اجباریم بخاطر کمرم دعا کنید راحت باشه واسم

منم سزارین بودم ولی با بیهوشی
خیلی خیلی راضی ام

سوال های مرتبط

مامان گل خوشبو ریحانه مامان گل خوشبو ریحانه روزهای ابتدایی تولد
سزارین سوم
پارت ششم
آخه چون فاصله ی سنی امیر علی و فاطمه با ریحانه زیاده من فکر نمیکردم انقد نسبت بهش احساساتی بشند ولی خب خوشبختانه خیلی خیلی خوب ازش استقبال کردند و حتی توی بارداری خیلی حواسشون به من بود
خلاصه اینکه هیچکدوم از نگرانیهام در مورد سزارین سوم برام مشکلی پیش نیاورد. به هر حال شب اول توی بیمارستان شب سختی بود بخصوص اینکه هنوز شیر نداری و بچه بیقراری میکنه خودت هم درد داری ولی قابل تحملی. در ضمن من پمپ درد نگرفتم چون دکترم گفت خیلی با شیاف فرقی نداره و ممکنه باعث بشه شیرت دیرتر راه بیوفته .
در کل بخوام بگم تجربه ی من در ۳ نوبت سزارین تجربه ی خوبی بوده نمیدونم زایمان طبیعی چه عوارضی داره و چه طوری هستش چون تجربه ای ندارم به همین دلیل به کسایی که به هر دلیل قراره سز بشند بگم که نترسید اگه از دکتر و بیمارستان مطمئن هستید بدونید که همه چیز تحت کنترل هستش و جای نگرانی نیست و هر دردی توی این پروسه قابل تحمل هستش .
این هم از تجربه ی سزارین من
امیدوارم همگی چه سزارین چه طبیعی به سلامتی و بی دردسر بچه های گلتون رو بغل بگیرید و تجربه ی شادی از این اتفاق خاص زندگیتون براتون به یادگار بمونه❤️
مامان هایلین مامان هایلین ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین پارت 3
بعد از تموم شدن عمل منو بردن ریکاوری نمیدونم چرا میلرزیدم انگار از هیجان بود از ی طرفم سردم شده بود پرستار اومد یه لوله گذاشت زیر پتوم که گرما میداد و بهترشدم یکی دو ساعتی تو ریکاوری بودم که بعدش ک اومدن ببرنم بخش پرستار اومد و ماساژ رحمی داد که اصلا درد نداشتم چون هنوز بی حس بودم اصلا از ماساژ رحمی نترسین واقعا هیچی نبود راستی اینم بگم ک من پمپ درد هم گرفتم اولش نمیخواستم بگیرم ولی دکتر پیشنهاد داد ک بگیری بهتره منم پمپ درد گرفتم اما با وجود پمپ درد هم ی کوچولو درد داشتم ک قابل تحمل بود حالا نمیدونم اگر پمپ درد نمیگرفتم دیگ چه حد دردی داشتم.بعد از ماساژ رحمی منو بردن بخش و دخترمم اوردن پیشم دیگ اون لحظه هیچی از خدا نمیخواستم چون خدا بزرگ ترین نعمتشو بهم داد و من فقط دعای روی لبم اینه ک خدا ب همه چشم انتظارا این لحظه رو هدیه کنه و توی اتاق عملم این دعارو کردم.اینم از تجربه ی من از زایمان سزارین ک کاملا راضی بودم و تا اینجا راضی هستم اگر سوالی دارین درخدمتم شاید نکته هایی باشه ک من جا انداخته باشم بپرس ازم
مامان نیکراد و نیلدا مامان نیکراد و نیلدا ۳ ماهگی
سلام مامان های گل من زایمان کردم سزارین.
تجربه ی خودم از زایمان رو بخوام بگم به عنوان کسی که تا به حال تجربه کوچک ترین عملی نداشت ترسیده بود باید بگم که هیچ چیز برام اونقدر سخت نبود که نتونم تحمل نکنم.
از سوند آنقدر ترسونده بودنم تو این گهواره که هنوز سوندو وصل نکرده من جیغ زدم و بعد دیدم دردش برام غیرقابل تحمل نبوده.آمپول بی حسی که اصلا هیچی نداشت الکی نترسید .پروسه زایمانمم خیلی شیرین بود فقط وسطش من از شدت استرس یکم نفسم تنگ‌شد که سری همون موقع بهم آمپول زدن سری تاثیر کرد.
فقط حین عمل و در ریکاوری کل گلوم خشک بود که اونم باز خدا خیرتون بده بهم چندتا آب مقطر دادن که تحمل کردم اونم و از وقتی وارد بخش شدم دیگه هیچ چیز غیر قابل تحمل نبود و فقط تجربه ناراحت کننده ی من این بود که جفت بچه هام هم رفتن ان آی سی یو که اونم ناراحتیم کمتر شد چون دیدم به نفع بچه خامه هنوزم بچه هامون تحویل نگرفتم و قول میدم قوی باشم تا هم روحیه خودم و همسرم و جفت بچه هامون حفظ کنم.
مامان های گل این متن رو یه مامان اولی که خیلی هم لوس و همه حواس ها بهش هست نوشته توروخدا با خوراکی ها کم خونی تونو درمان کنید تا الکی افسردگی بعد زایمان رو روی خودتون حس نکنید .
اگر خوندی و دوست داشتی آخرش برای دختر و پسر من که فعلا تو آن آی سی یو هستند یک عدد حمد شفا بخونید ممنونم ازتون الهی سلامت باشید هم خودتون هم جوجه هاتون