۱۲ پاسخ

من هزار دفعه بوده پسرمو کتک زدمه چون واقعا خیلی عصبیم میکنه

پسرمن عاشق حموم ِ
ولی دخترم که دوسالش متنفره از حموم میگه فقط بزار تو آب بشینم ن شامپو سر میخواد نه شامپو بدن

وای این حموم واسه منم مصیبته ینی از پوشک گرفتن بدتررررر این حموم رفتنه پدرمو درمیاره اصلا نمیره حموم منم باید با زور وکتک ببرم
هرچی فکر کنی بازی و سرگرمی و ترفند و.. به کار بردم اصلااااا فایده نداره اصلا نمیزاره کف سرشو بشورم رفتم از لجن موهاشو زدم زشت شد بازم فراریه
از حموم که بیرون میایم یا من کبودم یا دخترم ماهی یکبار می‌ره اونم بزور

من دخترم حمام دوست نداشت،ولی یه دوره ای براش رنگ انگشتی خریدم،کل دیوارای حموم رو نقاشی میکرد تا من بشورمش،یه دوره ای تفنگ اب پاش،حالا دیگه عاشق حمامه،خودش میره یه نیم ساعت اب بازی میکنه بعد من نیرم میشورمش میارمش بیرون

سلام عزیزم،با یک بار زدن دنیا به اخر نرسیده،نباید این کارو میکردی،ولی حالا که انجام دادی روان خودتو نابود نکن،
کلا با حمام رفتن مشکل داره؟یا جدیدا اینطوری شده،

حموم دوس نداره یعنی؟؟

وای دختر منم همینه بخواد اذیت کنه میرنمش بابا ما هم ادمیم اذیت میشیم گناه نکردیم ک مادر شدیم منو ک پیر کردن این آتیش پارها

ماهارهممون مادریم تو یه مقطع هایی ادم مخش رد میده عزیزم

من اعصابم نمیکشید دادم باباش حموم کنه حالا پدرشم بیچاره بزور خودشو نگه میداره تااین بچه روحموم کنه خیلی آروم وبا لطافت حمومش میکنیم آب ولرم وسایل بازی و...باز موقع شستن سر میگه آب نباید بره توچشمم دادفریاد گریه واقعا من نتونستم

عزیزم با بازی ببرش حموم بهش بگو بیا بریم حموم آب بازی یه چند تا اسباب بازی ببر تو حموم بازی کنه
من پسرم از همون بچگی خداروشکر آب بازی رو دوست داشت الآنم هر وقت بگم بریم حموم زودتر از من میره

میفهمم‌چقد ادم‌عصبی‌میشه بخدا من خودم‌خیلی عصبی میشم اما هیچوقت هیچوقتتتتت نشده دستم‌بخوره به گندم میبینی اینطوری میکنه ابو ببند بشین اعصابت یکم اروم‌بشه بغلش کن تا میتونی بهش ارامش‌بده باهاش صحبت کن خودتون حالتونو خوب کنید بار روانی و اعصابیش رو بچه میمونه تا سالها

خواهش میکنم اگه تجربه ای دارین بهم کمک کنید

سوال های مرتبط

مامان فنقلی مامان فنقلی ۴ سالگی
اصلا دیونه شدم همشم تقصیر شوهرمه
صبح میخواستم برم بانک پسرمو بیدار کردم صبحانه دادم بعد میگم بلندشو بریم میگه نه بابا میخواد بیاد میگم بابا دیر میاد میگع نه دیشب گفته یه کوچولو بازی کنی میام منم بازی کردم
زنگ زدم باباش کجایی میگه الکی نزدیکم اینم گریه بابا نزدیکه من نمیام بانک
هر چی میگم بابا دیر میاد حرف گوش نمیده باز دوباره زنگ زده باباس کجایی بابا دیر میای ما بریم بانک میگه آره دیر میام
قطع کرده بریم به پسرم میگم منم یک ساعته دارم همینو میگم چرا گوش نمیدی گریه می کنه
دوباره الان میخواستم ببرمش پارک حاضر شدم جیغ و داد و فریاد خط و نشون که من با دوستم میرم هر چی بهش میگم بابا مامانش اجازه نمیده نه با اون باید برم
آخر لباسامو در اوردم گفتم نمیبرمت پارک
شروع کرد گریه کردن منم بغلش گرفتم از صبح داشتم بهش می گفتم چه کارایی کردی می گفت چرا نمیبری منو پارک
مامان دختر همسایمون اجازه نمیداد بیاد با من پلرک
که زنگ خونمون زدن شوهرم
فک کنم همه حرفامو شنید
اومده خونه میگه چیشده پسرم
به جای اینکه به من بگه چیشده
کاری کرده که اصلا از من حرف شنوی نداره