خانما میگم چقدر بده دوتا بچه هم سن با اختلاف سنی کم تو خانواده باشه ها امشب مهمونی بودیم دختر دخترداییم یک ماه از دختر من کوچیک تره اون کامل حرف میزنه شعر میخونه دختر من کمتر حرف میزنه بیشتر با اشاره کارشو راه میندازه امشب همشون هعی میگفتی واییی نگا دختر تو بزرگترم هس ولی حرف نمیزنه چقد حس بدی گرفتم حالا دختر منم قدی و وزنی از بچه دخترداییم بیشتر هی ب اونم میگن ک چرا انقد بچه کوچیکه چمیدونم بهش برس و از این حرفاااا ولی من واقعا امشب ناراحت شدم ک دختر هم مقایسه میشه هم اینک حرف نمیزنه

پسر من پسر عمو و دختر عمه و پسر دایی هم سن داره
یعنی چهارتاشون تو یک سال به دنیا اومدن
بعد ما جاری ها و خواهر شوهرم تو یک آپارتمان هستیم و مادرشوهرم یک کوچه باما فاصله داره
خواهرشوهرم حتی به لباس پوشیدن بچم کار داره من اهمیت نمیدم

دختر منم با اشاره حرفشو میگه پ منم باید ناراحت باشم چون خیلی دور وریا بهمون تیکه میندازن اما من برام مهم نیست بزار بگن تاجونشون در بشه

پسر من هم پسر خاله همسن داره هم پسرعمو کار من خیلی سخته🥲

کار مردم همینه بیخیال دهن مردمو نمیشه بست

اره بده ناخوداگاه ادم میره تو فکر اما اینو بدون هر بچه ای متفاوته. پسر منم خیلی کم حرف میزنه