۱۸ پاسخ

وای ن تروخدا با هرچی ام میترسونی ممد قلی نههه خیلی سمههه😥

این چه کاریه😐تروما براش درست نکن
اون ترسوندن از صدتا غذا نخوردن و نخوابیدن بدتره حالا نخوابه هروقت خوابش بیاد میخوابه دیگه

دختر من که اصلن نمیترسه تازه میگه مامی نانازی ممد قلی بگو بیاد دختره ببره 🤣یا تو ماشین انقد شیطونی میکرد میگفتم ممد قلی داره میاد پاتو بخوره الان خودش جیغ میکشه پاشو از شیشه میده بیرون میگه ممد قلی پا دختره بخوله

منم چندبار ترسوندم چشاشو می‌بست اینقدر دلم سوخت عذاب وجدان گرفتم الان دیگه فهمیده دروغه دیگه نمیترسه بهش میگم ممدقلی میاد دستمو میگیره میگه بریم درو باز کنیم بیاد

باز خوبه فهمیدی
خواهرا من ک همشون با اینا بچشونو خجالتی و ترسو باراوردن

منم ترسوندم 😐😐

بچه رونترسونین خوب نیست

وای چطور دلت آمد

میمیرم از خنده بخدا بچه ها شیرینن😀😀😀😀😀

پسر من نمیترسه از هیچ روزی چن بار زنگ میزنه میگه غلی کجایی گونه بیار خخخخخ

واااا ،چجوری نمیدونستی ضرر داره ؟ خوبه تورو بترسونن که غذا بخوری و بخوابی

من خودم ازش میترسم اون بچه چجور نترسه

ممدقلی چی هست اصلا

ب بعد حواسش رو پرت کن
بغلش کن و هم دردی کن باهاش بگو من کنارتم
عه ترسیدی؟
کلمات نترس و ترس نداره رو هر چند سخت هس نگو

نمیخوام سرزنش کنم اصلا ولی واقعا کار اشتباهیه ترسوندن اونم ممدقلی بچه باعث استرس و شب ادراری و هزاران عوارض دیگه میشه گناه داشت واقعا یه کاری کن از ذهنش پاک کن با بیرون بردن‌و‌محبت ببشتر

دکتر من میگه ممقلی گونی داره ،🤣🤣🤣 روز اول ترسید الان به من میگه منقولی گونی داره مامان میبره

بچه نترسون عوارضش حالا نشون نمیده بچه استرس میگزره دلهره میگیره فردا حتما کاری کن یادش بره با گوشیت اهنگ کودکانه بزار بزن و برقص و ..

بچه رو ترسو کردی خسته نباشی

سوال های مرتبط

مامان امیرعلی😍 مامان امیرعلی😍 ۱ سالگی
مامانا سلام
اومدم تجربه از شیر گرفتن پسرمو باهاتون به اشتراک بذارم بلکه به درد کسی بخوره چون خودم خیلی از این مرحله وحشت داشتم
۲۱ ماهگی از شیر گرفتم چون دائم وصل من بود و اصلا غذا نمی‌خورد بعدم چون باید از اول مهر برم سرکار مطمئن بودم اگر تا ۲ سالگی اش که آذر میشه بخواد شیر بخوره اونجوری خیلی براش سخت تر میشه چون پیشش نیستم ولعش بیشتره
من به روش تدریجی ۴ در ۴ گرفتم
اینم بگم چون پسرم بسیار نق نقو و وابسته به شیر بود این روش خیلی خوب بود . اگر یهویی میگرفتم ازشیر مطمئنم خیلی عصبی میشد
صبح که از خواب پاشد دنبال سینه بود که دوباره بخوابه ولی هب بهش ندادم تا ظهر بعد به تدریج از ظهر تا عصر بعد عصر تا شب بعدم دیگه کامل ندادم
(از یکسالگی به بعد شیر شب نخورد)
وقتی می امد سراغم با بازی سرشو گرم کردم اصلا هم دراز نمی‌کشیدم یا نمینشستم که نیاد سراغ شیر
وقتی هم میامد دنبال شیر، میگفتم لالاکرده الان نمتونی بخوری
چسب ۵ سانتی هم زدم روش که اگر دید بفهمه تغییر کرده
(با توجه بهنظر روانشناسا نباید تلخک زد یا سینه را وحشتناک کرد چون منبع ارامش بچه بوده و بهش حس عذاب وجدان میده که چون من اینو خوردم اینطور شده)
البته که هرکس بچه اش را بهتر میشناسه و نمیشه کامل مطابق نظر روانشناسا پیش رفت بخصوص امثال من که بچه شیطون و نق نقو دارن
الان با خوابوندنش درگیرم که هنوز عادت نکرده بدون شیر بخوابه