۱۳ پاسخ

من شنگول منگول ، کدو قلقله زن، خرگوش و لاک پشت و خاله پیرزنی که حیوونا رو تو بارون خونه ش راه داد و چند تام شعر و لالایی حفظ کرده بودم میگفتم یه وقتام قصه خود محیا رو میگفتم مثلا کارای روزمرشو قصه میکردم که شخصیت قصه خودش باشه

من کتاب قصه میخونم واسشون مخصوصا ی کتاب هست جیک جیکوی پر طلا اینو صد هزار بار از زمان بارداریم خوندم بازم دوست دارن😍😅

پسر من ن رو پا ن با لالایی ن با قصه هیچی
فقط شیر و سکوت میخوابه

من شعر میخونم
خودشون شعر دوست دارن یعنی.
همون شعرهای ساده و رایج
ولی شبها با ریتم آروم و کشدار میخونم

ما فقط آهنگ خونه مادربزرگه باید بذاریم

شنگول منگول‌. سیندرلا .زنبورک قهرمان .سفید برفی

هزارتام داستان بگم باز میگه از بابا عباس بگو رفت مغازه عمو مرتضی لپ لپ یا میگه بابا عباس سرکار نونو یکسره دوس داره از باباش بگم

با قصه ی بخواب دیگه صبح تا حالا کشتیمون😅

می می نی
گیر داده تا می‌خوابه میگه می می نی
ی دور کتاب های می می نی رو میخونم تا بخوابه

وای دهنمو سرویس کرده هوهوچیچی (کامیون و اتوبوس)
اقای دکتر
گاز و اتیش
نهایتا میشه هوهوچیچی دست زد ب گاز دستش سوخت رفت اقای دکتر
همش میگ اینو بگو🤣🤣🤣🤣

ولی پسر بزرگم بچه بود بهش قصه های شنگول منگول شنل قرمزی کدو قلقله زن هانسل و گرتل علائدین و... می‌گفتم بعضی مواقع هم از خودم در میاوردم

شنگول و منگول دوست داره

فعلا که با سیر می‌خوابه

سوال های مرتبط