سلام خانوما #دردودل خیلی اعصابم ضعیف شده خیلی سعی میکنم خودمو جمع و جور کنم ولی حس میکنم نمیشه نه اینکه بچه اعصابمو ضعیف کرده باشه آمادای دیگه داغونم کردن و من الان اصلا حوصله ندارم دخترم امروز خوابش میبرد میدکنستم میخواستم بخوابونمش شیر میخواستم بدم سینه رو نمی گرفت میزاشتم رو پاهام خودشو پرت میکرد و من دیگه نمی دونستم چیکار کنم همش گریه میکرد دو ساعخ تا الان خوابید میدونم بچه است ولی بعضی مواقع نمی کشم باهاش دلم میخواد یکی بگیرش من پیشش نباشم از وقتی که زایمان کردم مدام اطرافیان در حال مقایسه بچه من با دیگرانن که خیلی تاثیر داره روی روحیه که بچه مردم فلان بچه تو این طور یک سری آدم سمی کع اجازه ندادن من از زندگی متاهلی از بارداری از زایمان از بچه داریم لذت ببرم کع اگه بخوام بگم تمومی نداره فقط اینو میدونم خیلی خستم

هممون گاهی این شکلی میشیم آخه آدمیم ربات که نیستیم و ۹۰ درصد ضعیف شدن اعصابمونم واسه خاطر آدماییه که فکر میکنن متخصص اند و باید توصیه کنن همش

منم این مشکلو دارم ولی گور پدر حرف مردم من با اینکه هی جوابشونم میدم ولی پرون دیگه

خدا لعنت کنه دیگران رو که هممون درگیر حرفاشون هستیم

ببین گلم تو باید اول روخودت کارکنی سعی کن حرف اطرافیانت روت تاثیر نذار چیزیم گفتن بالحن آروم ونیشخند جوابشون بده یا اصلا مهم نباشه مانمیتونیم دهن مردم ببندیم دقیق ب منم میگن چرا دخترت بزرگ نشده چرا چاق نیست الان فقط جواب میدم مهم نیست برام حرفشون بزار بگن
اگه مادر خواهر مادرشوهر کسی هست نزدیکت باشه ببر حداقل سه ساعتی نگهدارن بچتو
بچه های ماهم همینجورن ولی باید مدارا کنیم چون ب خواست ما اومدن

آخه اطرافیان هم‌میتونن درد باشن هم میتونن درمان باشن .... هیچکدوم اطرافیان کمکت نیستن ؟ مادری یا مادرشوهری ؟ روزی یک ساعت بچه رو بدی دست یکی بری پیاده روی یا بخوابی ..... بعد خواهری دوتا دوستها تجربه کردن ،هی به منم اصرار کردن تو امتحان کن ، نمیدونی چقدر غذا روی روحیه اثر داره ، غذاهای مقوی و خون ساز بخور ، خرما بخور ، سردی نخور ، قرص آهن بخور و با آدمی که دردت رو بفهمه درد و دل کن

عزیزم منم همینم با این تفاوت که بیشتر دورم شلوغه همه میخوان بریم خونشون و دختر من شبا ساعت هشت تا نه می‌خوابه و وقتی میریم مهمونی همه میگن چرا میخوابونیش نخوابون بازی کنه و .... من دقیقا سه تا از دوستامون با فاصله های مثلا ده سه ماه باهم زایمان کردیم و کلیییییی مقایسه شنیدم که بچه اون درشته فلانی شیر خودش رو میده چرا این بچه شیطونه چرا گریه می‌کنه و .... اعصابی نمی‌مونه به خصوص که بچه هم درگیر رفلاکسه و همش درحال گریه و جیغ و داد و بیداد دیگه یه زمانهایی واقعا کم میارم می‌شینم کنارش گریه میکنم

وااای متنفررررررم از اینا که هی مقایسه می کنن .دور و بر منم هست از این آدما . من مسمومیت بارداری داشتم سزارین اورژانسی شدم فشارخونم از بیست بالاتر رفته بود شب ccu بستری شدم ده تا دکتر بالا سرم بودن که خونریزی مغزی نکنم اونوقت صبحش که رفتم بخش یکی از اقوام اومد گفت بچه ات چقدر ریزه تاحالا بچه انقدری ندیده بودم .آخه آدم بی‌شعور تو نمیبینی که من و بچه ام نزدیک مرگ رفتیم و برگشتیم همچین حرفایی میزنی؟!!! تازه دختر من نرمال بود اصلا ریز نبود وزنش ۳۱۰۰ قدش ۵۲ .هنوزم تا دخترمو میبینه فقط می خواد عیب بذاره هی میگه بچه های دیگه شش ماهگی چهار دست و پا میرن دختر تو خیلی تنبله که هنوز نمیره .چقدر دخترت بد خوابه همش نیم ساعت خوابید حتما شیرت قوت نداره .ولشون کن .حقیقت اینه که ما نمی تونیم بقیه رو تغییر بدیم باید بزنیم به بی خیالی

البته شوهرم خیلی مرد خوبیه ولی اونم نصف ماه سر کاره بقیشم دوباره درگیر ساختمون که خونه رو آماده کنع