۴ پاسخ

بچه ها باید وابسته نبودن رو هم یاد بگیرن مهم اینه وقتی بهونه میگیرن دل به دلشون بدیم سرگرمشون کنیم وقتی دخترم و از شیر میگرفتم شده بود ساعت پنج و نیم صبح تو پارک محله بودیم از بس بیقراری میکرد الان شیشه شیر می بینه عق میزنه

وقتی گرفتی دیگه نده برو ته تهش ، من چند روزه گرفتم از دخترم موقع خواب خیلی کلافست بهونه گیر شده نصف شب از خواب بیدار میشه خودشو به در دیوار میکوبه منو میزنه اینقد بهش فشار میاد که انگشتاش میزاره دهنش. جیگرم کباب امروز دو ساعت نشستم باهاش گریه کردم، مقصر خودمم که بهش دادم و وابسته اش کردمش

من عین خارجی ها بستم به بادکنک گازی گفتم بره
انقد همونجا خودشو زد زمین و گریه کرد رفتم دوباره براش خریدم

چند روز طول میکشه یادش بره؟ فقط موقع خاب میخورد
بنظرتون روحیه اش آسیب نبینه

سوال های مرتبط

مامان نلین مامان نلین ۲ سالگی
خب اومدم تجربه ی خودمو در مورد ترک پستونک بگم نمیگم راحت بودش ولی اونجوری که برای خودم غول ساخته بودم نبودش من ۱۲ روز پیش خیلی یهویی نلین از خواب بیدار شد تصمیم گرفتم پستونک بهش ندم البته نلین تا قبل ۱۸ ماهگی فقط برای خواب و هنگامی که از خواب بیدار میشد بهش میدادم که دوباره به خوابش ادامه می‌داد تا اینکه از اردبیهشت ماه که تب ۴۰ درجه کرد وابسته پستونک شد که فقط می گفت پستونک که کلا در طی هم زیاد می خورد یه مدت گفتم ایرادی نداره چون دندونش هم در می آورد از اونورم خواب در طی شبش خیلی بدجوری شده بود پشت هم توی خواب بیدار میشد و پستونک می خواست دیگه دیدم خیلی وابسته شده صبح بیدار شدم گفت پستونک گفتم مامان نمیدونم کجا گذاشتی برو بگرد پیداش کن تا ساعت یازده موقع خواب نیم روزش یه پنج دقیقه گریه کرد و خوابش برد بیدار شد گفت پستونک نلین به پرنده ها علاقه داره گفتم مامان پرنده ها بردند گفتند نلین بزرگ شد گفتند چیزی دیگه ی برای نلین میاریم گفت نه نه منم پشت هم تکرار میکردم پرنده ها بردند تو که پرنده ها رو دوست داریی تا غروب حسابی سرشو گرم کردم حسابی خستش کردم شبش رفتیم با هم عروسک به همراه وسیله های تمیز کاری خریدیم نلین خیلی جارو دسته بلند دوست داره گفتم نلین کدام‌ها رو دوست داریی پرنده ها گفتند هر کدوم دوست داریی بردار که انتخاب کرد اومدیم خونه خیلی خسته بودش زود خوابش گرفت در طی شب هم بیدار شد یکبارش روی پام گذاشتم چند بار دیگه پشتشو ماساژ دادم خوابش برد نمیگم راحت خوابش برد حتی چند دقیقه گریه هم کرد ولی خب اونجوری نبودش زود خوابش می کرد فرداش چند باری اومد گفت پستونک بازم همون جمله ها رو گفتم و عروسکشو نشون گفت باشه روز سوم تب کرد بقیه رو پایین میذارم