۱۰ پاسخ

من بزور داستانای خودش
خودشم بکشه نمیذارم سر سفره گوشی بگیره
روزه یکم میدم عکسای خودشو ببینه

دختر منم حتما باید باهاش بازی میکردم با کلی خلاقیت که حوصلش سر نره یا گوشی یا تولوزیون بعضی وقتا ولی دیگه پیر شدم انقدر حرص خوردم
بردمش تو آشپزخونه تو صندلی غذا اوایل گریه شدید یه دو روز گذشت دید دیگه منو باباش جدی هستیم تو قضیه دیگه الان عادت کرده میشینه خودم بهش میدم تا آخر هم میخوره

من کلا دهانشو باز نمیکنه میگه گوشی، تازه من از خدامه با گوشی هم کامل بخوره

من با گوشی ترک هم نشد

من اگه گوشی نباشه هیچی نمیخوره

من 😢😢😢😬😬😬

منم با گوشی میدم بدون گوشی محاله بخوره

من
به زور و ادا و اصول یه قاشق میخوره

من والا جور دیگه نمیخوره ۳ماهه وزنش اومده پایین و‌روی همون استپ کرده اگه با گوشی ندم که دیگه هیچی

مننن مجبوری

سوال های مرتبط

مامان دلانا مامان دلانا ۲ سالگی
تجربه ترک گوشی
قبل از هرچیزی بگم چیشد که وابسته گوشی شد دخترم،زمستان گذشته من جراحی ناحیه شکمی برای مشکلم داشتم و نقاهت سختی رو پشت سر میذاشتم همزمان با من پدرم جراحی ناحیه کمر داشتن سه مرحله و مادرم هم از ما پرستاری میکرد هم مراقب دخترم بود و هندل کردن شرایط واقعا سخت بود،تو این مدت پدرم و من نمیتونستیم با بچه بازی کنیم و برای سرگرم کردنش پدرم با دخترم کلیپ میدید و کم کم دخترم به اینستا وابسته شد و تا مرداد امسال حتی غذا خوردن رو با گوشی انجام میداد صبحا پا میشد فقط گوشی میخواست😪
یه روز تصمیم گرفتم دیگه گوشی رو از سرش بندازم و به انیمیشن های آموزشی عادتش بدم،گوشی رو خاموش کردم و یه هفته تمام وقتم رو فقط اختصاص دادم به بازی باهاش و حتی اصرار میکرد گوشی بدم بهش هی سرگرمش میکردم سه روز گذشت یکم بهتر شد دیگه سراغ گوشی نمیگرفت هی بازی معرفی کردم بهش،انیمیشن هارو بهش نشون دادم و کم کم عادت کرد و دیگه حتی گوشی دستم میگرفتم سراغ گوشی نمیومد خداروشکر این دوره هم گذشت ولی خیلی سخت بود🙃