خانومای عزیزی ک بچه هاصون همسن دختر منن چه طوری حرف میزنن
دختر من
به بستنی میگه "تا"
به تاب میگه تا
به سرسره میگه تا
به آب میگه آبو
به دایی میگه دا
به هرچی حیوونه اعم از گربه کبوتر سگ روباه میگه گوگو
به مورچه خروس مرغ پروانه میگه جوجو
ماما بابا برق /نام نام/زیاد واضح حرف نمیزنه احساس میکنم دایره لغاتش کمه چیکار کنم گفتار درمانی باید ببرمش یا زوده؟

پسرمن تقریبا دیگ کامل حرف مزنه

پسر من کامل حرف میزنه

دختر من کامل جملات رو میگه ،ماشالله خیلی زیاد حرف میزنه هرجا میریم تعجب میکنن انقد بلبله با این سنش

دختر منکه از یکسال و نیم دیگه کامل مثل خودمون حرف میزنه و هیچ کلمه ای اشتباه نمیگه.ولی دوسالگی باید حداقل دو کلمه ای حرف بزنه مثلا بابا اومد آب بده

دخترمن کامل حرف میزنه دیگه هرچیم بگیم تکرارمیکنه...همینکه میتونه دخترت کلمه بگه ینی جاداره واس حرف زدن.نگران نباش کتابای پیج محسنی بوک رواگ تونسی واسش تهیه کن و بخون

دختر من کامل و واضح حرف میزنه

پسر من فعلا فقط رو چهارتا کلمه گیر کرده🤧

پسر من میگه آب بده

بابا رف بابا اومد بابا خرید😂

میگه هاپو برو جوجو هم میگه به پیشیا میگه برو پیشتع. و خیلی کلمات دیه

فقط زیاد حرف بزن
و کتاب قصه و کتاب هایی که تصویر داره
تصویر خیلیییی تاثیر داره از عکسا خوشش میاد و وقتی هی اسمشون رو بگی یاد می گیره

اینا رو من برای دخترم گرفتم ۶۵ تومن اس( اسب) و ماهی رو جدید یاد گرفته

دختر من به بستنی میگه بسنی
به دایی میگه دایی یا اسمشو میگه،میگه ابولی
باباجون،مامان جون،گربه،هاپو،جوجه،جیگربابا،شعر تاب تاب عباسی رو هم میخونه،رستا،ایلیا،آرمان،عمه،عمو،بابا رفت سرکار،هان هان،جایزه،جیش،پی پی،گوشت،کوکو،موز،انگور،مرغ،شیر،کیک،
و خیلی چیزای دیگه مثل برق رفت یا برق اومد، اب بازی،حموم،گل،پتو، اقا دکتر،اینارو میگه

همه کلمه هارو میگه
دوسه کلمه ای هم میگه

دختر من همه کلمه‌هارو درست میگه حتی سخت..
خودش زود حرف زد

پسر منم همین سنی همینجوری بود یهو در عرض یک ماه خودش زبونش باز شد و حرف زد

منم این فکرو میکردم نگو پسرم جمله های کوردی هم قاطی فارسی می‌کنه آخه شوهرم کورده مادر شوهرم پدر شوهرم باهاش کوردی حرف زدن الآنم کامل حرف نمیزنه ب هرچی خوراکی میگه نونی ب غذا میگه نونی ب آب میگه آو یا آب کوردی میشه آو
ب میخام میگه اخوم کوردی میگه

دختر من که همه حرفارو میزنه اما واضح نیست
مثل ب بستنی میگه بسه
ب زبون خودمون کوردی
ب نسشتن میگه داشه ب غذا خوردن میگه وخوم
دیگه نمدونم چجوری بهت بگم چون کوردیم

آب انار بهش بده
ارثیه
خودش خوب میشه باهاش زیاد حرف بزن

عزیزم پسر منم توی این سن همینها رو میگفت با قصه گوش دادن سر دوماه یهویی به حرف افتاد
الان میگم ایلیا فقط ده دقیقه ساکت باش من موخم آروم بگیره
از صبح تا شب مثل رادیو پیام حرف میزنه
نگران نباش
این روزگار واسه شما هم میرسه
فعلا از آرامشت لذت ببر