۱۶ پاسخ

دخترت قراره چی کار کنه طفل معصوم؟
با مادرش برخورد میکردی. میگفتی به کار زشت بچه ات نخند! بیشعور! اینجا تو بیشتر مقصری

خودت برو به بچه جاریت بگو کاری ک میکنی خیلی بده سری بعد باباش میاد دعوات میکنه
والا خوب تحمل میکنی من بودم جر میدادم بچه جاری رو غلط کرده اینکارو کرده مامان بیشعورش بلد نیست بچشو جمع کنه

چقد بیشعوره مادرش
واقعا اگه من بودم تذکر میدادم بچه ک توان دفاع نداره

وای من بودم بچه رو ادب میکردم ب مامانشم میگفتم رو تربیت بچش بیشتر وقت بزاره ب جا اینکه نیشش رو باز کنه
ناراحت نشی ولی خودت مقصری پشت دخترت وایسا حداقل

اول اینکه دخترت هنوز کوچیکه دوم اینکه دفع بدی دهن جاریتو جر بده بگو بچطو خودت دعوا. کن سری بدی اگه خودت ادبش نکردی خودم میزنم تو دهنش مقصر اصلی این ماجرا جاریته

بچش دیگه خواهرررر
دفاع چی کنه
هم اون
هم دختر شما
بچه هستن

باهاشون رفت و آمد نکنین یا هروقت میخاین برین خونه فامیل شوهرت بپرسین اگه اونا هستن نرید علتشم بگین واقعا بچه هاتون توی سن مناسبی که باهم بتونن کنار بیان نیستن. توی رابطه فامیلی ممکنه حرفی زده بشه یا رفتاری بشه که باعث کدورت و دلخوری بشه.اگه غریبه باشه مشکلی نیست ولی توی فامیل خوب نیست سخته

بچه تو این سن دفاع مفاع نمیفهمه شما باید از بچه ت محافظت کنی از چیزایی که اذیتش میکنه یا خطری براش داره دورش کنی اگه کنترلی روی اون دختر و جاریت نداری رابطه تو تا اطلاع ثانوی قطع کن باهاشون

ببین عزیزم من به عنوان کسی که همیشه از پسر عموش کتک میخورد و مامانش انتظار داشت در مقابل ی پسر وحشی از خودش دفاع کنه بذار ی درد و دلی و بهت بگم، ما آدم ها نیومدیم که بجنگیم و بزنیم و بکشیم ولی اگر بنا به دلایلی مثل خجالت شرم یا بچه بودن یکی بهمون زور میگه اذیت می‌کنه این وظیفه مامان و بابا ما هست که مراقب مون باشه. الان بچه جاری شما هم از روی نادونی این کار و میکنه پس نمیشه گفت که مقصره ولی مادرش باید سریع وارد عمل بشه و کنترل کنه از طرفی شما با توجه به این تجربه هر جایی که اون بچه بود نباید یک ثانیه چشم ازش برداری و دائم کنارش باش چون هر دو نادون و بچه ن و شما باید نظارت کنی. اگه اینجوری ادامه بدی اون بچه خدایی نکرده فکر میکنه بی عرضه و تو سری خوره و بعداً که بزرگ بشه مثل من خشم پنهان تمام وجودش و میسوزونه. به جاری ت هم خیلی محترمانه تذکر بده که مراقب رفتارهای بچه ش باشه و کنترلش کنه.

والا حالت از خودت باید به هم بخوره نمیتونی از بچه ۲ ساله ات محافظت کنی

دقیقا منی تو..مردم به وحشی بودن بچه هاشون افتخار میکنن

چه بی شعورب شوهرت بگویانروتاگوشت دخترتوبکنه تاراحت بشه سگ هار

شما بعنوان مادر تذکر بده به بچه ومادر. .بگو اگه قراره بهم آسیب بزنید بازی دونفره ممنوع .این جمله برا بچه مفهوم نداره ولی مادر بچه میفهه

ببین دقیقا عین دختر من، پسر جاریم ۶ ماه کوچیکتره اما همش دخترم و میزد من به دخترم یاد دادم وقتی کسی تو رو زد توام بزنش چون میخندیدن و میگفتن پسره دیگه میزنه، اما الان چندماهه دخترم نمیذاره نزدیکش بشه و از خودش دفاع میکنه
وقتی پدر و مادر هیچی نمیگن آدم مجبور میشه یاد بده

وقتی کنار دختر جاریتون هست بیشترمواظبش باشید و تذکر بدید به اون بچه‌. نگاه درسته بچه هستن دوتاییشون ولی هیچ دلیلی نمیشه که دختر شما کتک بخوره

بنظرم ضعیف شمایی اگر برخورد نکردین

سوال های مرتبط

مامان آیه‌جان و نینی‌ مامان آیه‌جان و نینی‌ ۲ سالگی
آیا زبون درازی کردن و حاضرجوابی کردن هم جزو چالشهای سه سالگیه یا جزو بی تربیتی بچه ؟
بطور مثال بهش میگم مامان جان این کارو می‌کنی دردت میگیره، سریع بی وقفه با حالت پررویی میگه خودت دردت میگیره.😐😑
میگم آیه تو خیابون نباید جیغ بزنی، سریع میگه دلم میخواد ( یه وقتا میگه به تو چه)😐😑😔
یه وقتا میگه زهرمار، کوفت ،دلم میخواد .
و اینا حاصل بردن بچه به پارک و خانه بازی هست.
تو خونه هیچکس باهاش دهن به دهن نمیشه که پررو بشه و بقولی روش به روی ما باز بشه .
تو خیابون یهو بی دلیل شروع می‌کنه به بدقلقی و جیغ زدن بدون اینکه چیزی بخواد یا گرسنه باشه یا خوابش بیاد.
تو خیابون شلوغ و پر رفت آمد میگه خودم تنهایی از خیابون رد بشیم، هرچی میگم دست من رو میگیری یا دست بابارو، فقط جیغ میزنه که خودم تنها رد بشم .
اصلا یه حال افتضاحی دارم که حس میکنم تنها ترینم تو دنیا .
ساعت چهار و نیم صبح با جیغ بنفش بیدار شده که من استخون می‌خوام😐😐😐😐😑 حالا استخون چی؟ برای شام که مرغ آبپز کرده بودم ، یکم مرغ گذاشتم بمونه به استخون که بشینه سرش گرم بشه اون مرغهارو جدا کنه بخوره ، بهونه اونا رو می‌گرفت ،یکساعت تمام جیغ و داد .

واقعا درمونده‌ترینم 😔😔😔😭😭😭😭😭😭
کمکم کنین لطفاً .
مامان آقا نویان مامان آقا نویان ۲ سالگی
سلام مامانای گل. خدا قوت. می دونم نق زدن اذیتتون می کنه ها، ولی واقعا کلافه شدم. پسرم تا خرداد ماه خیلی بهتر بود. حداقل نیم ساعت چهل دقیقه خودش بازی می کرد. از بعد سی ماهگی جونمو به لبم رسونده. روزی سه ساعت چهارساعتم باهاش بازی کنم، باز ولم نمی کنه بره ده دقیقه خودش بازی کنه. یه سره ازم اویزونه. با گریه بیدار می شه. با گریه غذا می خوره. تا از اسفند که شیرشو قطع کرده بودم تازه یه مقدار میل به غذا پیدا کرده بود. از اردیبهشت دیگه نمی ذاشت من بهش غذا بدم. انقد تمیز خودش می خورد کیف می کردم. الان دست به قاشق نمی زنه یک ماه و نیمه. تا سفره بیاد گریه آقا واسه نخوردن شروع می شه. خونه مامانم اینا میام بدتر می کنه. انقد بهشون بداخلاقی می کنه لگد می زنه دلم براشون می سوزه. انقد بهش محبت می کنن. نزدیکش نمی شن که غریبی نکنه. در صورتی که وقتی با اونا بود قبلا، اسم منو نمی آورد. با مامانم بازی می کرد. با بابام بازی می کرد. الان یا به من چسبیده یا در طی روز داره برا باباش گریه می کنه. باباشم که دیر وقت میاد. کلافه م. حتی وقتی دلم گرفته نمی تونم دو دقیقه بشینم گریه کنم. حتی دستشویی. انقد دستشویی نرفتم تنبلی مثانه شدید گرفتم ببخشید اصلا ادرارمو حس نمی کنم. نمی دونم چرا بزرگتر شد بدتر شد. انقدم پرخاشگر شده. اصلا هل دادن بلد نبود. لگد زدن بلد نبود‌ الان تو پارک هل می ده. کسی بخواد زودتر سوار سرسره شه لگد می زنه. پریروز که دستشو گرفتم گفتم چون اینکارو کردی باید بریم خونه. و رفتم از پارک. کتاب دست برا زدن نیست می خونم. داستان می گم که اینکارا خوب نیست. اصلا یه چالش عجیبی شده که تمومی نداره😭😭😭😭😭