۱۴ پاسخ

خیلی ناراحت شدم خدا کمکشون کنه قطعا پدرشم عذاب میکشه چون اونکه نمیخواسته به بچش آسیب بزنه

اون پدر چه عذابی میکشه تا اخر عمر
کارای بچه ها قابل پیش بینی نیست.لابد بابا فکر کرده ازون بالا گوشت رو توی چرخ ول میکنه ولی بچه دستش رو تا ته کرده توی لوله ی چرخ گوشت.
باید از این وسایل دور باشن

چه احمقی بود

خدایا🥲خیلی عذابه😑

خیلی حالم بد شد😭😭😭

آخ حال مادرشششششش

به خدا منم اعتقاد دارم که بجه دست باباش نباید سپرد مردا اکثرا حواس پرت هستن من که هرچه شوهرم میگه بچه رو بده ببرم بیرون اصلا اجازه نمیدم میدونم خیلی بی مسئولیت وحواس پرته یکی باید حواسش به خودش باشه

ای وای، طفلی بچه🥹

هرموقع همسرم دخترم وببره جایی تا بیان من ازاسترس میمیرم

چقدر بد. من ک تاحالا بچه آمو ب باش ندادم نگه داره چون یکم حواس پرته

وای‌خدااااا‌
حالم‌بدشد😭😭😭

هروقت بچمو دادم دست باباش بره بیرون، سرماخورده برام اورد😑😑😑

یه روز وقتی حتی 4 سالش نبود بچمو با باباش فرستادم نونوایی
میدونی وقتی برگشت بچم بهم چی گفت

امروز خیلی خوش گذشت بابا بهم یاد چطور از خیابون به تنهایی رد بشم
گفته اول راست رو نگا کن، بعد چپ و رد شو


اگه اون لحظه اونجا بودم شوهرمو مینداختم جلو ماشین تا حالش جا بیاد

کلا نمیدونم چرا پدرا به فکر نیستن واقعا ناراحت شدم ...و چه خوب گفتین که بیشتر حواسمو جمع کنم

وای قلبم درد گرفت😓😓

سوال های مرتبط

مامان فندق   وتو دلی مامان فندق وتو دلی ۲ سالگی
خواهشا کسی نیاد اینجا نصیحت بنویسه راجع به چیزی که میخام بگم امشب پسرم رو برده بودیم پارک یه پارک تو یه منطقه ی بالا شهر همه بچه ها تو قیمت وسایل بازی خوشتیپ بودن و تمییز و مرتب پسر من افتاده بود دنبال بدتیپ ترین بچه ی دنیا والبته شلخته ترین و نچسب ترین که یعنی واقعا خواستنی نبود من اصلا به ایناش کار ندارم خیلی چرک بود و کفش نداشت جورابم نداشت فقط این یه دونه بچه تو پارک اینطوری بودپسر من ثانیه ای ولش نمی‌کرد مدام دنبالش میرفت هر کاری اون میکرد اینم میکرد با همون پاهای برهنه مثلا دویید رفت تو دشویی پارک که شوهرم بدو بدو رفت پسرم رو گرفت ما جفتمون خیلی مایه شدیم ولی من چیزی نگفتم بغلش کردیم رفتیم نگم چه اشکایی می‌ریخت واس اون بچه چون مطمئنم پارک نمیخاست اصلا بازی نکرد فقط چسبیده بود به اون رفتیم یه پارک دیگه که از دلش دراد مطمئنم باورتون نمیشه اینجا هم رفت نچسب ترین و نخواستنی ترین و کثیف ترین بچه رو انتخاب کرد ما شُکه شدیم شوهرم خیلی خیلی ناراحت شد گفت لابد بزرگم شه میخاد بره دنبال آدمای به درد نخور این بچه هایی که میگم دقیقا اونایی بودن که پدرومادراشون تو پارک ولشون کرده بودن واصلا نمیدونستن کجا هستن من بارها از پسرم وقتی میبرمش بیرون این حرکت رو دیدم ولی به شوهرم نگفتم ولی واقعا فکرم رو مشغول کرده چرا باید بره دنبال بچه های کثیف اونایی که کسی کاری باهاشون نداره شلخته هستن و......