خواهشا کسی نیاد اینجا نصیحت بنویسه راجع به چیزی که میخام بگم امشب پسرم رو برده بودیم پارک یه پارک تو یه منطقه ی بالا شهر همه بچه ها تو قیمت وسایل بازی خوشتیپ بودن و تمییز و مرتب پسر من افتاده بود دنبال بدتیپ ترین بچه ی دنیا والبته شلخته ترین و نچسب ترین که یعنی واقعا خواستنی نبود من اصلا به ایناش کار ندارم خیلی چرک بود و کفش نداشت جورابم نداشت فقط این یه دونه بچه تو پارک اینطوری بودپسر من ثانیه ای ولش نمی‌کرد مدام دنبالش میرفت هر کاری اون میکرد اینم میکرد با همون پاهای برهنه مثلا دویید رفت تو دشویی پارک که شوهرم بدو بدو رفت پسرم رو گرفت ما جفتمون خیلی مایه شدیم ولی من چیزی نگفتم بغلش کردیم رفتیم نگم چه اشکایی می‌ریخت واس اون بچه چون مطمئنم پارک نمیخاست اصلا بازی نکرد فقط چسبیده بود به اون رفتیم یه پارک دیگه که از دلش دراد مطمئنم باورتون نمیشه اینجا هم رفت نچسب ترین و نخواستنی ترین و کثیف ترین بچه رو انتخاب کرد ما شُکه شدیم شوهرم خیلی خیلی ناراحت شد گفت لابد بزرگم شه میخاد بره دنبال آدمای به درد نخور این بچه هایی که میگم دقیقا اونایی بودن که پدرومادراشون تو پارک ولشون کرده بودن واصلا نمیدونستن کجا هستن من بارها از پسرم وقتی میبرمش بیرون این حرکت رو دیدم ولی به شوهرم نگفتم ولی واقعا فکرم رو مشغول کرده چرا باید بره دنبال بچه های کثیف اونایی که کسی کاری باهاشون نداره شلخته هستن و......

۱۹ پاسخ

بزار من بهت بگم چرا منم پسر دارم تو ی منطقه بالا خونه داریم اوضاع مالی خیلی خوبی داریم ولی پسر من ترجیح میده مدرسه ای بره ک ۱ساعت با خونه خودمون فاصله داره و از ی محله پایینه و مدرسه دولتی اصلا با بچه های منطقه بالا رفاقت نمی کنه از ساعت ۳بعداظهر تا ۹شب میاد پیشه همکلاسیا و رفیقاش تو منطقه ای ک درس میخونه ی بار بهش گفتم چرا با اینا رفیقی میدونی جوابم و چی داد گفت اینا معرفتشون بیشتره اینا چشم و دلشون سیر تر از اون بالایی است اینا چشمشون ب این نیست من پدرم کی و من چقد پول توجیبم دارم اگه یجا بخوان برن حتی اگه ته جیبم خالی باشه ب پاس اون روزایی ک داشتم براشون اسنپ گرفتم بهشون شام دادم با من تا قله اورست پیاده میان
ی روز ازش پرسیدم دوس داری همسر آینده ات چجوری باشه بهم گفت کسی و انتخاب می کنم ک از خانوادخ متوسطی باشه چیزی براش میخرم ذوق کنه ن این دختر پولدارا هرچی بخری ب چشمشون نیاد دومتر زبون هم داشته باشن

بله خواهرمن اینجور بچه شلختا ب قول شما کثیف دل مهربونی دارن ذاتشون خیلی قشنگه خوبه بچه هامون تو انتخاب رفیق اگاه کنیم ولی محدود نکنیم

بچها همشون خاستنین ظاهر و مرتبی که نشونه بدرد نخور بودن بچه کوچیک نی دختر عمه من بچه بودیم لباسا پسرونه بد مو پسرونه الان همیشه تمیز خوشتیپ مغرور جوون بودیم ی عالمه خواهان داشت تو فامیل فقط چند نفر عاشقش بودن این از این بعدم بچه ک براش ظاهر مهم نی من ندیدم تا الان بچم بگه ی بچه زشته سیاه کثیفه بدرد نخور اینا ما آدم بزرگا میگیم اونا فقط یکی میخان ک بنا بر دلایلی باهاش خوش بگذرونن همین و بس

اخه بچه پایین همیشه مشتی و جذاب میشه 😅

هیچ وقت خودتون وبالاترازبقیه ندونین

چقد بد صحبت کردی

بسم الله الرحمن الرحیم 😐

اصلا همچین فکری نکن
من نمیخوام نصیحت کنم و بهم ربطی هم نداره
ولی بچه چی میدونه تمیز و کثیف بودن چیه
باکلاس و بی کلاس بودن چیه
بیخیال باش بزار بازی کنه با هرکی ک دوس داره مگه دنیا چندروزه

چون گفتی نصیحت نکن نمیگم وگرنه .....🤐
به هرحال ممکنه اون بچه که به نظر شما چرک بوده یه انرژی و حس هیجانی داشته که پسر شما سمتش میرفته
بچه های کوچیک رو نمیدونم ولی بزرگا طرف کسایی میرن که خلا اونو تو زندگیشون دارن

خیلی با مزه نوشتی خیلی خندیدیم ولی واقعا به نظر منم عجیب اومد چرا باید همیشه دنبال همچین بچه هایی بیوفته
همه بچه ها تو پارک پر انرژی و شاد بازی گوش هستن
چطوری بین اون همه بچه فقط جذب اینا میشه
یعنی از ظاهر کثیف خوشش میاد؟
شاید اونا براش متفاوتند بخاطر همین جذبشون میشه

بچه که قیمت و لباس مارک سرش نمیشه ولی به خوبی انرژی افراد رو درک میکنن. و اینم بگم که بچه ها از پدر و مادراشون آگاهی بیشتری دارن شاید اون بچه چیزی داشته که ما نمیتونیم بفهمیم ولی بچه میفهمه همین که بچه مستقل و رها بوده برا بچه ت جذاب بوده و دنبالش میکرده چون یه بچه دیده بدون نگهبان منظورم خودمونیم که همش نگرانیم و بچه هامون رو منع میکنیم

شاید شما وسواس داریذ من ک شما شمارو نمیشناسم عزیزم و علمیش رو میگم بچه ها تو این سن نگرش شما شمارو ندارن دنبال جذابیت های متفاوت خودشونن و شاید چون اینقدر همیشه تمیز و مرتب بود حالا به اجبار شما احتمالا که براش جالبه همون کثیفی و آزادی..بازم میگم برداشتم از توضیح خودتون اسن بود چون شناختی ازتون ندارم

ببخشید خودم گرفت😂
نگران نباش عزیزم درست میشه

چرا خودت به بچهای خوب معرفیش نمیکنی
مثلا من یه بچه خوب با مادرش میبینم میرم پیشش اسمشو میپرسم اینطور پسرمم باهاش ارتباط میگیره

شاید از نطر تو اونا کثیف وچرکو بودن شاید خیلی ریزبین هستی اما مگه میشه پدرمادراشون ولشون کرده بودن تو پارک یعنی کجا رفته بودن ؟

بچه ها که هنوز ظاهر و لباس ‌و اینجور چیزارو درک نمیکنن حتما خوش بازی بوده یا مثلا باهاش بهش خوش گذشته وگرنه که از کجت بدونه طرفش از نظر ظاهری بد بوده

دختر منم ۷سالشه دقیق همینجوری منم بارها شده رفتیم جایی رفته با کسی دوست شده که ظاهر خوبی نداشته ولی خوب بعضی از دوستاشم مرتب هستن ولی دفعه قبلم رفتیم پارک یه دختر بود عینه پسر و نامرتب یه باز رفته بود باش دوست شد

بچس دیگه اون. الان نمی‌دونه نمیتونه تشخیص بده کی تمیزه کی خوشتیپه کی بخواد بره سمتش

نه بابا فکرتو درگیر نکن بچس هرچیزی ازش برمیاد
هنوز قسمت منطق و خودآگاهش شکل نگرفته که
هیچی بش نگو ولی نذارین جاهای کثیف بره یا برید خودتون باش بازی کنین

نمیدونم.برام جالب شد

شاید اتفاقی بوده واقعا

سوال های مرتبط

مامان فندق کوچولو مامان فندق کوچولو ۲ سالگی
امشب رفتیم پارک جامون رو یه طوری انداختیم که روبروی سرسره باشیم و پسرم رو ببینیم اولش که شام خوردیم شلوغ بود یا من میرفتم سر میزدم یا شوهرم بعد خلوت شد فقط پسرم بود تو سرسره به بچه اومد یه عروسکم دستش بود پسره من کلا خیلی بچه ها رو دوس داره رفت سمتش برای بازی بچه هه ماشالله هاپاره بلند داد زد که نمیدم مال خودمه برو اونور میخاست قورت بده پسرمو من خیلی آتیش میگیرم کسی سر پسرم داد بزنه چون هنوز صحبت نمیکنه ونمیتونه منظورش رو بگه دیدم داره اشک میریزه میاد سمت ما بدو بدو رفتم سمت اون بچه رو سرسره داد زد که عروسکمو نمیدم بهش مال خودمو منم بهش گفتم خوب به جهنم که نمیدی بار آخرت باشه داد میزنی ها یهو مامان باباش از اونور اومدن که چکار به بچه ما داری گفتم ماشالله این بچس داره مارو قورت میده من پسرم رو آوردم اونام بچشونو بردن شوهرمم از جاش تکون نخورد بگذریم که چه دعوایی باهاش کردم چرا هر کی به پسرم چیزی میگی گریه میکنه میاد پیش من یعنی از این بچه های بی دست و پا قرار بشه که نمیتونه جلو کسی وایسه و خودش جواب بده
مامان قلب مامان مامان قلب مامان ۲ سالگی
نمیدونم من اینجوری میشم یا همه همین طوری هستن
گاهی وقتا مثل همین امشب از اینکه تصمیم گرفتم و بچه دار شدم عین خر پشیمونم و فوش خودم میدم
از صبح بردم بیرون کلی با اتوبوس که دوست داره گشته بعدشم بهداشت بعدشم رفتیم مهدکودک خواهرم با بچه ها بازی کرده در آخرم اومدیم خونه دوباره عصر رفتیم پارک ظهر نخوابید من داشتم از خستگی بی هوش میشدم ولی نمی‌داشت بخوابم و آخرم نخوابیدم بردمش پارک موقعی اومدیم با خواست خودش رفتیم حمام و آب بازی و در آخر از خستگی ساعت نه بی هوش شدولی ساعت ده با گریه شدید بیدار شده هرچی هم بغل کردیم و گردوندیم خوب نشد تا چند دقیقه پیش اروم گرفت با برنامه کودک و طی این ساعت ها که ماهان با من بوده باباش که صبح سر کار بوده ولی عصر که رفتیم پارک برا خودش خلوت کرده بوده خونه و من نابود بودم از خستگی
ولی دریغ از یه تشکر فقط موقعی که خواب بود بالشت گذاشته که بیا استراحت کن تا خوابه و موقعی که ماهان با گریه و جیغ بیدار شده اول بغل کرد بعد دیده اروم نشده اخمش درهم و انگار ماتم گرفته ها نشسته و در آخر برج زهرمار
آخه منم مادرم خسته و نابودم با این حالت بازم دارم میگم مامان نترس و بچه رو آروم میکنم ولی انگار بچه فقط مال منه و دلیل این کج خلقیاش منم
بخدا ما مادرا هم آدمیم کم میاریم مرداد حداقل سرکار میزنم چهارتا آدم میبینن حرف میزنن و بدون بچه هستن ولی ما تا تو دستشویی هم باید این بچه دنبالمون باشه
ببخشید خیلی دلم پر بود شرمنده 😭😭
مامان نیل مامان نیل ۲ سالگی
تاپیک مامانایی که از خودشون راضی هستن رو دیدم افسردگی گرفتم😂🥲
من کل وقتم برای دخترمه ولی واقعا راضی نیستم از خودم دخترمم از من راضی نیست😁
مثلا میبرمش پارک بازی میکنم و کلی بیرون وقت میگذرونیم بعد برگشتنی چنان با جیغ و داد و قشقرق برش میگردونم که کلا حس خوبی برام نمیمونه
داروهاشو از اول نمیخورد و بعدش انقدر گریه میکرد و تف میکرد که پشیمون میشدم حتی مریض شدنی من نمیتونم بهش شربت بدم هرجورشم امتحان کردم الان فقط زینکشو میخوره اونم تو لیوان با رشوه و جایزه
علاقه خاصی به تمیز کردن خونه و غذا پختن اینا دارم ولی اجازه نمیده همش غر میزنه و گریه میکنه یا میره سراغ کاری که میدونه ناراحت میشم مثلا کمدو خالی میکنه زمین
وقتایی که هفته ای یکی دو ساعت با باباش بره بیرون میتونم به خونه برسم و تا میاد یکم استراحت کنم ولی اکثر وقتا بیحوصله و عصبی ام
کلی اسباب بازی و کتاب خریدم تا باهاش وقت بگذرونم و تا جایی که علاقه نشون بده بازی میکنم ولی حوصلش سر بره به بازی راضی نشه یسره میگه بریم بیرون و میرم تو گوشی خودمو مشغول میکنم و تنها تفریحم همین شده