۹ پاسخ

دختر منم اینجوریه ، جدیدا ک دیگ ترسیده ، تا ی غریبه میبینه میزنه زیر گریه
تازه بازارم میبرمش داخل مغازه ها نمیاد

پسر منم گاهی اینجوریه میشه

خب اینکه به زور میگی برو بازی کن و برو باهاش دوست شو و.. بچه معذب میشه ، چیزی بهش نگو بذار راحت باشه هروقت خودش نیاز بدونه میره، اینجوری اعتماد به نفس بچه از بین میره

ناراحت نباش
اتفاقا یه جا دیدم گفته این نشانه هوش و اعتماد به نفس قویه
مجبورش نکن وارد جمع بشه
مقایسش نکن دیگه حالا مقایسه را متوجه میشن سخت نگیر بهش فشار نیار این نشونه خیلی خوبیه که وارد جمع نمیشه به راحتی
بهش اعتماد کن باورش داشته باش همه چی تمومه مطمئن باش
فقط کاری نکنی همه چیزشو خراب کنی چون خوشت نمیاد این طور باشه

فقط اینو بگم هیچیو بزور بهش تحمیل نکن
مثلا وقتی نمیخواد با کسی حرف بزنه یا بغلش کنه اصلا زورش نکن

بزرگتر که شد درست میشه
بچه ی اول من دقیقا عین بچه ی شما بود الآن خیلی خوبه ماشالا
آقا ، ٱروم ، درس خون
اصلا جای نگرانی نداره

وای فکر کردم بچه ت همسن بچه من
هنوز کوچیکه اشکال نداره کم کم خوب میشه

بچه اس عزیزم
هیچ وقت دخترتو با بقیه مقایسه نکن دخترتم کم کم خوب میشه بهش فشار نیار

عب نداره پسر بزرگمم اینطور بود هرروز پارک میبریم . بیرون . مهمونی ولی تا سه سالگی از بچه ها فراری بود کم کم بهتر شد

سوال های مرتبط

مامان فندق   وتو دلی مامان فندق وتو دلی ۲ سالگی
خواهشا کسی نیاد اینجا نصیحت بنویسه راجع به چیزی که میخام بگم امشب پسرم رو برده بودیم پارک یه پارک تو یه منطقه ی بالا شهر همه بچه ها تو قیمت وسایل بازی خوشتیپ بودن و تمییز و مرتب پسر من افتاده بود دنبال بدتیپ ترین بچه ی دنیا والبته شلخته ترین و نچسب ترین که یعنی واقعا خواستنی نبود من اصلا به ایناش کار ندارم خیلی چرک بود و کفش نداشت جورابم نداشت فقط این یه دونه بچه تو پارک اینطوری بودپسر من ثانیه ای ولش نمی‌کرد مدام دنبالش میرفت هر کاری اون میکرد اینم میکرد با همون پاهای برهنه مثلا دویید رفت تو دشویی پارک که شوهرم بدو بدو رفت پسرم رو گرفت ما جفتمون خیلی مایه شدیم ولی من چیزی نگفتم بغلش کردیم رفتیم نگم چه اشکایی می‌ریخت واس اون بچه چون مطمئنم پارک نمیخاست اصلا بازی نکرد فقط چسبیده بود به اون رفتیم یه پارک دیگه که از دلش دراد مطمئنم باورتون نمیشه اینجا هم رفت نچسب ترین و نخواستنی ترین و کثیف ترین بچه رو انتخاب کرد ما شُکه شدیم شوهرم خیلی خیلی ناراحت شد گفت لابد بزرگم شه میخاد بره دنبال آدمای به درد نخور این بچه هایی که میگم دقیقا اونایی بودن که پدرومادراشون تو پارک ولشون کرده بودن واصلا نمیدونستن کجا هستن من بارها از پسرم وقتی میبرمش بیرون این حرکت رو دیدم ولی به شوهرم نگفتم ولی واقعا فکرم رو مشغول کرده چرا باید بره دنبال بچه های کثیف اونایی که کسی کاری باهاشون نداره شلخته هستن و......