خداروشکر ازوقتی دلارا یکساله شده من خیلی راحت ترشدم
خودش راه میره دیگه نمیگه بغل کن اصلا حالا اجازه نمیده بغلش کنم فقد میخاد راه بره
یااینکه بزرگ ترین دغدغه ام این بود که آشغال تو دهنش میکرد یا نون که لهش میدادیم تکه های بزرگ میکند قورت میداد گیر می‌کرد تو گلوش حالا که تکه نون بزرگ یا بچیز بزرگ تو دهنش میکنه خودش میترسه انگشت شو دهنش میکنه در میاره یااون موقع بهش نگامیکردم خودش نتونست در بیاره دهنشو باز کردم دست منو گرفت کرد تو دهنش که در بیارم 😅 خودش استا شده دیگه بچم

به یکساله شدن پسرم مشتاقم کردی😂

عزیزم تو از بنده های خوب خدایی من که دیگه بریدم نه روز دارم نه شب بسگی دخترم بهم چسبیده حتی بخوام آب هم بخورم گریه همش میگم کی تموم بشه این ترس از جدایی

پسر من تازه تازه راه میره ولی تو کوچه میگه دستم و بگیر تو خونه خودش میره

ای جونم خدا حفظش کنه عزیزم 😍🧿

وای دست راستت رو سر من
خداکنه دختر منم زودی راه بیوفته گردن برام نمونده 🫠

پسر من هنوز بلد نیست را بره خدا کنه زود اینم را بی افته راحت شم

ای خووودا😍😍😍😍

ماشالا چقد سرتق شده🤣🤣مراقب بخاری اینا باش اکه سرد شد روشن کردی

عزیزم خداحفظش کنه

یادمه وقتی دلارا دنیا امده بود همش بابت گریه کردناش پرس وجو میکردی
ادم اون لحظه فکرشم نمیکنه که قرار نیس تو اون روزای سخت بمونه

ای مادرررررر
ماشاالله بهششش
پس بی صبرانه منتظرمممم یکساله بشه پسرم