۱۰ پاسخ

اینکه یه سری چیزا برام مهم نبود مثلا وقتی پدرشوهر مادرشوهرم فهمیدن بچه هام دوقلوعن و باهام قطع رابطه کردن اینقدر به جون همسرم غر نمیزدم که مامانت چرا زنگ نمیزنه چرا سر نمیزنه که اونم مجبور شه به خاطر دفاع از اونا جلو من وایسه و منم هی باهاش لج کنم
که واقعا الان تصمیم گرفتم برام مهم نباشه و تقریبا یه ماهه دیگه از شوهرم نمیپرسم چیزی در مورد خونوادش وقتی میدونم اونم داره اذیت میشه از این رفتار پدرومادرش من چرا بیشتر اذیتش کنم

مامان آرسام گروه داریم روبیکا فقط میاندوآبیا میایی دوستای خودمونن

حرص الکی خوردم

اینکه اونهمه ترس و استرس الکی در مورد سلامت بچه کشیدم که شکر خدا همش بی فایده بود و خدا جوابم رو داد😍

اینکه هی گفتم چندروز دیگه میرم عکاسی عجله نیست فلان تاالانکه دیگه بستری شدم و نمیتونم دیگه عکس بارداری بگیرم چون باید بمونم ۳۴ هفته زایمان کنم

نرفتم اتلیه عکس نگرفتم بخاطر شرایط مالی،،،ماهی نتونستم بخرم بخورم بخاطر شرایط مالی،،خیلی زجر کشیدم و تو فشار بودم و گریه کردم،،خیلی خودخوری کردم،پشیمونم.

سعی کن خوش بگذرونی هرجا دلت میخواد برو که بعد بچه سخت میشه تا دلت میخواد بخواب😂

کتاب برای بچه نخوندم ☹️

من بابت همه فشارای عصبی و جیغ و دادام پشیمونم اما همچنان دارم با همین فرمون جلو میرم🫠

اینکه اولا زیاد می‌خوابیدم وعده صبحانه ونهارم سر جاش نبود قرص هام کم میخوردم یکم وزن بچم کم شد. که خدارشکر تغذیه م و خواب و فلان درست کردم درست شد

سوال های مرتبط

مامان میراث💙 مامان میراث💙 هفته سی‌وششم بارداری