تجربه زایمان:
خب خب سلام خانوما من از هفته ۲۸ با فاطمه ابادی ورزش میکردم تو‌ اینستا بزنین پیجش میاد دوره‌ دوپینگ برداشته بودم هفته ای دوجلسه ورزش میکردم.
تنفس هارو کار میکردم و این چیز میزا. وقتی وارد ماه نهم شدم کم کم پیاده‌روی شروع کردم دراصل باید زودتر شروع میکردم ولی لگن درد شدید داشتم. در حد‌توانم پیاده‌روی داشتم و‌ ورزش های لگن تو خونه و پله‌نوردی کردم.
۳۹هفته و ۵روز بودم ک ساعت ۵نیم صب کیسه ابم پاره شد و رفتیم بیمارستان یک فینگر بودم و تا ساعت ۹اینا دردام مث درد پریودی بود و قابل تحمل بود. کم کم دردام فاصلش کم شد و اومدن معاینه کردن شده بودم ۴سانت زنگ زدن‌ماماهمراهم ک بیاد ساعت ۱۱و۲۰دقبقه ماما همراهم رسید من ۵سانت بودم یک ربع برام رایحه درمانی کرد و‌نقاط فشاری گرفت و‌اومدن معاینه یهو شده بودم ۹سانت وقتی ماما اینو‌گف من پشمام ریخت واقعا و‌خیلی خوشحال بودم ک دارم نتیجه تلاش هامو میبینم. برا من گاز انتوکس بی حسی دادن ولی بی حس نشدم فقط گیج شدم و بنظرم گرینه خوبی نبود اصلا. دیگ ماما گف باید شروع کنی زور بزنی تا کرون کنی. دیگ سعی کردم تنفس بگیرم ک زور بزنم از ساعت ۱۱و ۴۵دقیقه تا ۱۲نیم زور میزدم ک دیگ سر بچه دیده شد و اومدن کشیدنش بیرون. و اون لحظه قشنگترین لحظه بود برام با اینکه خیلییی درد داشتم. بچه رو گذاشتن رو‌سینم و بخیه زدن برام بی حسی داشتم بخیه های داخلی رو اصلا نمیفهمیدم ولی بیرونی هارو حس میکردم یکم دردناک و‌سوزناک بود ولی چون بچم رو شکمم بود واقعا مهم‌نبود برام.
داخلی رو نگفتن چن تا بخیه ولی بیرون ۵تا بخیه خوردم.
بنظرم ماما همراه ی لطف خیلی بزرگ در حق خودتون و‌بچتونه حتما بگیرین❤️
امیدوارم همتون ب سلامتی زایمان کنین❤️🙏🏻

تصویر
۲۱ پاسخ

اهان ممنونم از توضیحت مهربون

سلام گلم
قدم نو رسیده مبارک 🌱
ورزش های خانوم آبادی براتون مفید بود ؟
دوپینگو برداشته بودید درسته ؟
برای کاهش دردهای کمر و لگن و ... خوب بود ؟
کلا خوب بود یا نه ؟

مبارک عشقم

عزیزم درخواست میدین لطفا
من گیفت سازم شمع ساز ایتا روبیکا کانال دارم
خوشحال میشم حمایتم کنید
09051616035

چ خوب من ک واقعا زایمانم وحشتناک بود چون خونریزی داشتم و کیسه آبم پاره نشده بود

مبارکه عزیزم از ابادی راضی بودی من میخوام دوره زایمان راحت شرکت کنم گفت از 36 هفته ک شدی شروع میشه بنظرت خوبه؟

مبارکه عزیرم 🫶 مادر شدن چه حسی داره خوبه من همش استرس دارم 🥹🌹

قدم نو رسیدتون مبارک انشالله همیشه لبتون خندون دلتون شاد باشه

الهییییی😍
خدا حفظ کنه کارن کوچولو رو .😍

عزیزم بچه تون چند کیلو بود ؟؟

مبارک باشه خدا حفظش کنه

نقاط فشاری یعنی چی ؟

کدوم بیمارستان رفتی
ماما همراهت کی بود

مبارکت باشه عزیزم
منم با آبادی از ۱۴ هفته آنلاین ورزش میکردم عالی بود واقعا
ماما خصوصی هم داشتم دو ساعته زاییدم

ای خداااا🥹♥️منم فردا وارد چهل هفته میشم بی صبرانه منتظرم نی نی میاد خسته شدم

خدا حفظش کنه

مبارک باشه عزیزم ان شالله همیشه تندسالم و دلخوش زیر سایه پدر و مادر باشه 😍😍

عزیزم چطوری متوجه شدی کیسه اب پاره شد؟؟

قدمش‌مبارک باشه
بخیه هاتو دونه ای زده یا ی تیکه؟

عزیزم مبارک باشه

چخوب عالیع بهم درخواست بده پورم عزیزم

سوال های مرتبط

مامان آریان مامان آریان ۴ ماهگی
تجربه زایمان من 😊
بعدش ک کمی انقباض شروع شد مامانم حراسون خودشو به من رسوند بعد اون هم مامای همراهم اومد وقتی دیدمش روحیه م واقعا عوض شد چون خیلی ترسیده بودم من هیچی با خودم بیمارستان نبرده بودم ن مدارک ن ساک 😅 بعدش انقباض هام بیشتر شد .
با اینکه ۴ سانت بودم ولی بچه بالا بود و باید با ورزش میکردم تا زودتر زایمان کنم . توی اوج درد منو ماما ورزش هارو انجام دادیم که خیلی کمک کرد به ۶ سانت ک رسیدم بی حسی خواستم ولی معاینه م کردن گفتن بچه بالاست هنوز ن
ورزش ها رو بیشتر کردم چون دیگه طاقت دردو نداشتم دوباره معاینه شدم خداروشکر بچه اومده بود پایین ، بی حسیو ساعت ۱۰ به من تزریق کردن سریع ماما منو خوابوند گفت فول شدی زور بزن . با دو سه تا زور ساعت ۱۰ و بیست دقیقه زایمان کردم بچه رو روی شکمم گذاشتن انگار دنیا رو به من دادن😍🥰 از دو جهت هم بخیه خوردم . دیگه درد نداشتم . من اون بعدازظهر بدون درد بودم نمیدونستم تا ۱۰ شب زایمان میکنم و تموم میشه 😅 توی ۴ ساعت زایمان کردم😅🥰
مامان گل پسرا🥰🩵💙 مامان گل پسرا🥰🩵💙 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
پارت سوم
تا خانم وثوق اومدن ما ورزش کردن شروع کردیم از ساعت نه ک من سه چهارسانت بودم چهل دقیقه طول کشید با ورزش ها ک شدم هفت سانت
خانم وثوق برای کم شدن دردام بهم گاز بی حسی داد و گفت ک ورزش فعلا بسه من دراز ک کشیدم موقع دردام از گاز بی حسی استفاده کردم گاز یکم گیج کرده بود منو
ولی چهار پنج بار بیشتر استفاده نکردم سر پنج دقیقه از هفت سانت فول شدم و سر بچه دیده میشد من سریع ب اتاق زایمان بردن
و من ساعت ده پسر قشنگم بدنیا آوردم و گزاشتن رو سینم
کلا از موقعی ک خانم وثوق اومدن یک ساعت طول کشید تا زایمان کردم و دو سه تا بخیه داخلی خوردم و دو سه تا بیرونی
و اینم بگم طی زایمان ماما همراه کلا کنارم بود ولی زایمان ماما بیمارستان انجام دادن و بچه رو گرفتن و بخیه هارو زدن
از بعد زایمان دو ساعت ماما همراه همونجا کنارم بود کمک کرد تا بچه شیر دادم و بعد دو ساعت من بردن بخش و ب همراهیام گفتن ک اومدن بالا کنارمون
اینم از شرح حال زایمان من
من خیلی از ماما همراهم راضی بودم خدایی اگه نبود روند زایمان من انقد سریع نمیشد و انقد سریع فول نمی‌شدم و اگه نبودم مطمئنا خیلی اذیت میشدم
ب شما هایم پیشنهاد میکنم اگه ماما همراه ندارین یک ماما همراه بگیرین واقعا ارزشش خیلی بیشتر از این حرفاست کمک حالتون میشه اونقدر ک ماما همراه بهتون رسیدگی می‌کنه ماما های بیمارستان اصلا دوربرت نمیان ک

ادامه تاپیک بعدی 💙
مامان کنجد💓 مامان کنجد💓 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی ۲
وقتی بستری شدم ماما ها از دکتر کشیک دستور گرفتن حدودا ساعت های ده و نیم صبح آمپول فشار رو تزریق کردن ، منکه اصلا درد نداشتم برای همین یکم ورزش کردم ساعت دوازده دردا کم کم شروع شدن قابل تحمل زودن با تنفس کنترل میشدن دیگه ساعت یک کم کم شدت گرفتن شیف وقتی عوض شد دکتر اومد معاینه کرد من هنوز نیم فینگر بودم و بچه بالا بود سرش فیکس نشده نبود داخل لگن ، دو باره دردام شدت گرفته بود طوری که اصلا روی خودم کنترل نداشتم باز معاینه شدم تازه یه ساعت باز بودم دیگه ماما اومد گذاشتم رو توپ هرموقع انقباض داشتم گفت چرخش لگن انجام بده منم انجام می دادم خیلی سخت بود اصلا هرچی کلیپ تکنیک دیده بودم رو یادم نبود ساعت سه بود معاینه کردن شده بودم سه چهار سانت ( هرچی لگن باز میشه معاینه های اذیت کننده نیستن) شاید چهل دیقه نگذشت که من بیمارستان رو گذاشته بودم رو سر دوباره معاینه شدم شده بودم پنج و شیش سانت بعدش دیگه به ماما کفتم تورو خدا گاز اتنوکس بزن برام رفت برام بیاره دو دیقه بعد اومد تا خواست بزنه رو سینم من حس زور زدن داشتم به ماما که گفتم گفت تازه معاینه شدی هنوز جا داری انقباض بعد دوباره حس زور داشتم که خودش دید به یکی دیگه گفت معاینه ام کنه وقتی معاینه شدن گفت فولی ، دیگه سه نفری دورمو گرفتن گفتند هر موقع درد کرفتت زور بزن ،من نمیتونستم خوب زور بزنم دیگه ساعت نزدیکای پنج بود که گفتن بلند شو بریم روتخت زایمان کمکم کردن با ویلچر بردنم رو تخت دیگه ساعت پنج ربع دخترم به دنیا اومد ( ولی تا دلتون بخواد پارگی داخلی آوردم در حدی که رفتم اتاق عمل و از کمر بی حسی گرفتم و ترمیمم کرد)
مامان گیلآس بانو🍒👧 مامان گیلآس بانو🍒👧 ۱ ماهگی
اومدم پایین داشتم ورزش میکردم،یهو ریه ام سوخت،سوزش بدی داشت و اینقدر سرفه ام گرفته بود.. منم زور میزدم سرفه کنم ک یهو ی چیز داغ ریخت از‌پام..کیسه آبم پاره شده بود..
دیگه‌نمیتونستم باایستم،سرفه شدید میکردم.. دراز کشیدم سرم رو قطع کردن ،nst گرفتن خوب بود ،باز آمپول فشار رو گذاشتن نزدیکای ۴‌سانت شده بودم.. درد های ارومی داشتم‌کم کم ،تقاضا بی دردی کرده بودم ..
گف ۴‌سانت‌برات میاریم ،ی کپسول بود دادن توش نفس بکشم،ی چیزی ام‌زدن تو رگم.. خمار شده بودم‌حسابی ،سرگبجه‌گرفته بودم
رفته رفته دردام خیلی می‌میشدددد همسرم پیشم بود هی ماساژ میداد کمرم رو..
دردم ب قدری شد ک نمی‌فهمیدم دیگه مامانم ماما رو صدا زد معاینه کرد گف فول شدی ..
زنگ‌زدن دکترم، من تقاضا ماما همراه هم‌کرده بودم‌ک دیر اومد دقیقا وقتی فول شده بودم .. ولی بی تاثیر بود 🤷‍♀️ دیگه دکترم سر ۱۰ دیق اومد و دختر قشنگم با کمک ماما ک زور میزد رو شکمم و پارگی 😁 ساعت ۸ و نیم ب دنیا اومد و شد عشق زندگیمون💖😍😍😍..
در کل زایمان‌با امپول فشار اوکیه من راضی بودم ،
مامان شازده خانوم👑 مامان شازده خانوم👑 ۸ ماهگی
پارت ۳ _زایمان طبیعی
هرچی از ماماهمراهم بگم کم گفتم بشدت صبور مهربون و همراه بودن و واقعا حرفه ای دیگ از لحظه ای ک اومدن شروع کردن طب فشاری برام انجام دادن و از ۴ سانت شدم ۵ و درخاست اپیدورال کردم اومدن برام اپیدورال زدن و واقعا دردام هیچ شد فقط حس فشار داشتم ک حسش مث وقتیه ک ادم میخاد مدفوع کنه دیگ با کمکای ماماهمراهم در عرض ۲ ساعت فول شدم و ساعت ۸ رفتم اتاق زایمان و با چند تا زور قوی دخترم ساعت ۸:۲۰صبح بدنیا اومد ک وااااس نگم از لحظه ای ک بدن داغشو گذاشتن تو بغلم بهترین حس دنیا رو داشتم گریع میکردم و میبوسیدمش خیلی حس شیرین و نابی بود
دیگ دکتر شرو کرد ب بخیه زدن ک اصلا درد نداشت حتی وقتیم برش زدن اصلا دردناک نبود کل پرسه زایمان من راحت بود ولی موقع زور دادن یکم اذیت شدم ک واقعا ارزش داشت تو کل زمان زور دادن ماماهمراهم با حرفاش بهم انرژی میداد و دستامو محکم گرفته بود حتی زمان بخیه زدن رف بچه رو اورد پیشم ک سرم گرم باشه دکترم با این ک دکتر شیفت بودن خیلی حرفه ای بودن و با حوصله برام بخیه زدن دیگ تقریبا ی نیم ساعتی طول کشید بخیع زدن و شکمم فشار دادن ک دردش قابل تحمل بود ماماها اومدن کمکم کردن و نشستم رو ویلچر و بردنم همون جایی ک اول بودم ماماهمراهم بهم خرما و ابمیوه داد یکی از دانشجوهایی ک بالا سرم بود از اول تا اخر پیشم بود هرکاری داشتم برام انجام میداد باهام حرف میزد دیگ نیم ساعتیم تو زایشگاه بودم و ماماهمراهمم ی زایمان دیگ داشت تو همون بیمارستان ولی گف تا زمانی ک ببرنت بخش پیشت میمونم و موند دیگ وقتی اومدن چکم کردن و شکمم دوبارع فشار دادن دیدن مشکلی نیس گفتن میتونم برم بخش دیگ اونجا از ماماهمراهم خدافظی کردم و رفتم بخش ..
مامان مامان اوا مامان مامان اوا ۳ ماهگی
تجربه زایمان دوم
سلام خانوما من طبق آخرین سنو ک رفتم ۴۰ هفته گف آب دورجنین کم شده و منم تاشب کارامو کردم حمام رفتم راهی بیمارستان ۱۷شهریور شدم اونجا هم منو بستری کردن ۱۰ شب بستری شدم اول قرص زیرزبونی دادن بعد ساعت ۳ شب آمپول فشار زدن من دردام کم کم شروع شد ولی دهانه رحمم همچنان ۱ فینگر بود تا ساعت ۷ صبح ک شدم ۴ سانت و ماماهمراهم اومد خانم عادله حسینی بود برخورد خوبی داشت و مهربون بود خلاصه اومدن بهم بی دردی تو رگی زدن ک دردام واقعا از ۱۰۰ شد ۲۰ و شروع کردم ب ورزش ک یهو ضربان قلب دخترم پایین اومد و دیگه دوز دوم بی دردی نزدن گفتن خطرناکه.خلاصه ساعت ۹نیم بود ک دردام اوج گرفته بود و کم کم زور بهم میومد و معاینه ک کردن دیدن سر بچه دیده میشه خیییلی زورای وحشتناکی بود البته ک خدا کمک میکنه سریع اومدم پایین از تخت جوری بود ک دستم جلوم گرفته بودم و میگفتم نمیرم الان میفته بزور بردنم رو تخت زایمان و اونجا زور زدنام شروع شد با دوتا زور ساعت ۱۰ هدیه آسمونی خدا رو گزاشتن بغلم و من اون لحظه فقط خداروشکر میکردم.بعدم ک بخیه و فشار دادن های شکم شروع شد ولی می ارزید ب داشتنش.
مامان گل🌸 مامان گل🌸 ۴ ماهگی
سلام اومدم از تجربه زایمان طبیعی بگم سه شنبه ۳۱ تیرماه رفتم معاینه ۱ سانت بودم بعد از معاینه دردلگنم شروع شد تا صبح فردا انقباض با درد زیاد داشتم رفتم بیمارستان معاینه کردم ۲ سانت بودم باز برگشتم خونه تا ۷ غروب رفته رفته دردام بیشتر میشد ک نمیتونستم تحمل کنم رفتم بیمارستان ۳ سانت شده بود قرار بود بستریم نکنن ولی چون راهم دور بود بستریم کردن تو اتاق تنها بدون گدشی و همراه واقعا برام ترسناک بود تنهایی یک طرف دردام هم یکطرف هر یک ساعت ماما میومد معاینه میکرد تا ۱۰ شب ۳ سانت بود ولی باهر معاینه دردام بیشتر میشد تا ۱۲ شب شد ک معاینه کرد ۵ سانت شدم دردام ک افتضاح شده بود دوتا ماما اومدن بالاسرم کیسه ابمو پاره کردن اون لحظه واقها ترسناک بود از ترس میلرزیدم بعرش دکتر اومد اپیدورال تذریق کرد ک اصلا درد نداشت ماما میگفت اپیدورال تا ۷۰ درصد بی حس میکنه ولی من ۱۰۰ درصد بیحس شده بودم ک عالی بود بعد از این تا دوشب من فول شدم بدون هیچ دردی بعدش اپول فشار زدن زور زدنم شروع شد تا ۳ کله بچه گیر کرده بود ی جا نمیدونم دقیق برای چی پایین نمیومد ک دکتر اصلیم اومد با چند تا حرکت بچه رو در اورد بدون هییییییچ دردی و بخیه خوردم اینگونه بود ک دخترم ساعت ۳:۲۰صبح ۲ تیرماه ب دنیا اومد واقعا راضی بودم از طبیعی با اپیدول ب شماهم پیشنهاد میشه❤️بمارستان تخت جشمید کرج دکتر اکرم هاشمی
مامان دیار💙 مامان دیار💙 ۲ ماهگی
گفتید که بیام از تجربه زایمانم بگم
من ۲۳ ام ساعت ۱۱ظهر کیسه آبم خونه پاره شد ۱۲ رفتم بیمارستان تا بستریم کنن ۲شد،اما خودم درد نداشتم فقط همینجوری آب میریخت و بوی بدی میداد ،رفتم بلوک زایمان و سرم و آمپول فشار زدن من ساعت ۳ونیم دردم شروع شد همراه با درد زیر دوش اسکات زدم و ورزش کردم البته من یک هفته بود که دهانه ۲سانت باز بود ،خلاصه هی معاینه میکردن میگفتن ۲سانتی ولی خوبه نرمه ،دردا و انقباضای من هر یک دقیقه یکبار بود خیلیییییی زیاد اذیت شدم ،دیگه داشتم از حال نیرفتم از درد میگفتم اسپاینال میخوام میگفتن تا ۶سانت نشی نمیزنن ،ساعت ۸شب معاینه کردن گفتن ۵سانت شدی قرار بود ماما همراهم از ۴سانت بیاد ،بهش زنگ زدن اومد ،ساعت۱۱شب شد من ۸سانت بودم ماما منو برد تو‌ وان و آبزن ریخت تو‌وان و ماشاژ و ورزش داد که من یکم تو آب آروم شدم نیم ساعتی اون تو بودم اومدیم بیرون دوباره معاینه کردن ۹سانت بودم زود زدنام شروع شد ،همه اومدن بالا سرم منم ساعت ۱۲:۴۰شب زایمان کردم بخیه هم ۳تا بیرون خوردم بقیه هم داخل
مامان پناه مامان پناه روزهای ابتدایی تولد
تجربه من از زایمان طبیعی
تو هفته ۳۷ و ۴ روز
ساعت ۴صبح پنجشنبه کیسه آبم پاره شد
رفتم بیمارستان و معاینه کردن گفتن ب زور یک سانتی
معاینه وحشتناک بود خیلی چون دهانه رحمم اصلا پیدا نمیشد😭
دیگه بستری شدم و تا ۹ صب ک دردام شروع نشده بود قرص بهم دادن ک
دردام شروع بشه تا ۲ ظهر قابل کنترل بود و هنوز یک سانت بودم
از ۲ ی قرص دیگ بهم دادن ک دردام غیرقابل تحمل شد و ماما همراهم اومد و هرچی میخواست باهام کار کنه ب زور میتونسم ورزش کنم از درد زیاد دوبار بهم مسکن زدن دیگ وسط دردام خوابم میبرد
انقباض ک میگرفت میپریدم و جیغ میزدم از درد
ساعت ۱۱ بود ماما همراه بردم تو وان آب گرم و تا ۱۱:۵۰ دیقه روی سینه ب پایین دوش آب گرم باز کرده بود و گرفته بود خودمم ک تو وان بودم و با انقباض ها دوباره حالم بد میشد دیگ ساعت ۱۱:۵۰ معاینم کردن گفتن سر بچه پیداس زور زدنای با دردم شروع شد ک ۱۵ دیقه زور میزدم انگار ک مدفوع دارم و همزمان شکم ک کمر و کلیه ام تیر میکشید وحشتناک
دیگ ۱۲:۵ با برش ناحیه پرینه بچم ب دنیا اومد و انگار آب یخ ریختن روم آروم شدم و جفتم بعدش خودش اومد بیرون و بخیه زدن و شکمم رو فشار دادن تا هرچی اضافس بیاد بیرون با اینک خیلی درد کشیدم ولی بچمو ک گذاشتن بغلم خیلی آروم شدم
ایشالا همتون ب سلامت زایمان کنین
ولی آستانه تحمل هرکسی فرق داره من تحمل دردم خیلی کمه و خیلی اذیت شدم🥺
مامان آراد🩵🫀 مامان آراد🩵🫀 ۵ ماهگی
پارت چهار زایمان طبیعی
اومد پیشم و اولین کاری کرد برام رایحه درمانی کرد ک اون منو گیج گیج کرد خواب بودم انگار فقد موقع دردا بیدار میشدم ک هر درد 2 دقیقه طول می‌کشید منو از روی تخت برد پایین و گفت شروع کن لگنتو تکون بده هر موقع درد گرفت تکون نده منم شروع کردم ب تکون دادن ک هر لحظه دردم بیشتر می‌شود و حس دستشویی داشتم گفتم باید برم سرویس گفت برو و وقتی اومدی حالت سجده میشی و چند دقیقه صبر میکنی
وقتی اومدم بیرون تختو برام آماده کرده بود و گاز بی حسی گذاشته بود کنارم حالت سجده شدم و دردا واقعا برام غیر قابل تحمل بود با هر دردی ک می‌گرفت برام گاز میزد حس زور داشتم دوباره گفتم ک باید برم دستشویی گفت پاشو برو رفتم دستشویی و فقد زور میزدم ک یهویی ماما همراهم اومد داخل و دید ک دارم زور میزنم گفت نکن سر بچه تو واژنته من دارم الان موهاشو میبینم اومدم از دستشویی بیرون و گفت برو رو تخت بخواب برای معاینه دکترو صدا زد گفت 20 دقیقه قبل 6 سانت بوده الان حس زور داره دکتر هم اومد منو دید گفت بره رو تخت زایمان ده سانته و سر بچه با ی زور میاد بیرون
و من دردام اونجا تموم شده بود فقد فشاری ک رو واژن و مقعدم بود اذیتم می‌کرد با هر حس زوری ک بهم دست می‌داد با تمومه قدرتم زور میزدم با چند تا زور سر بچه اومد بیرون ک گفتن زور بزن بچه بچرخه دکتر تا منو دید گفت نمیخاد جون نداره دیگ خودم بچه رو میگیرم اونجا بود ک از شدت خوشحالی نمیدونستم چیکار بکنم بچه رو گذاشت رو شکمم و صدای گریش بهترین آهنگ عمرم بود
من بخاطر زور زدن بی موقع تو دستشویی حسابی پاره شده بودم
و کلی بخیه خوردم😑🤦🏻‍♀️
ولی الان درد ندارم و واقعا برام زایمان خوبی بود
امیدوارم همتون ب سلامتی فارغ بشین
مامان کایرا مامان کایرا ۱ ماهگی

زایمان طبیعی پارت دو✅️
آماده شدم رفتم زایشگاه و دکتر خودمم اونجا بود و معاینه کرد همون دو سانت بودم اما چون دردهام شروع شده بود بهم گفت بستریت میکنم اما زایمانت برای فردا میفته و ساعت ۵ و ربع بستری شدم ، برام سنتو(آمپول فشار) زدن و با اون دردهای من بیشتر شد و شدت گرفت تقریبا تا ساعت ۹ و نیم درد رو تحمل میکردم و آروم ناله میکردم و تو این مدت همش توی دستشویی بودم اصلا نمیتونستم دراز بکشم و بشینم و فقط ادرار داشتم و بعد که یکم صدام بالاتر رفت ماما اومد و معاینه کرد گفت ۴. ۵ سانتی و زنگ زدن به ماما همراهم ، که ساعت ۱۰ اومد و اونجا دوباره معاینه کرد ۶ ، ۷ سانت بودم و تو این مدت همش روی تخت بودم یا سرویس و نمیتونستم ورزش کنم ماماهمراهم هم فقط نقاط فشاری رو کار کرد و بهم میگفت چطور نفس بکشم ، و همون موقع ها من حس زور بهم دست می‌داد که بعد اومدن و کیسه آبم رو پاره کردن فکر کنم اونجا ۸ سانت بودم ، بیشتر دردهام زیر ۵ سانت بود و تحملش خیلی برام سخت بود اما بعد از اون درد میگرفت و ول میکرد که اونجا با تنفس رد میکردم تند تند نفس میکشیدم و موقع انقباض هم زور میزدم
مامان اوین مامان اوین ۳ ماهگی
پارت دوم زایمان طبیعی
رفتم روی تخت که بخوابم سرم سنگین بود فکر میکردم طولانیه اما به 10دقیقه نکشید ک مثل روال قبل شدم و بلندشدم شروع ب ورزش کردن. کردم و ماما هر نیم ساعت ی بار میومد معاینه میکرد چ من هیچی حس نمی‌کردم ک داره منو معاینه می‌کنه و اصلا درد نداشتم بجز معاینه دوم ک قبل بیحسی اپیدورال بود واااای نگم نگم از دردش ک چقدر وحشت ناک بود اون لحظه کلا از زایمان طبیعی ناامید شدم و فکر میکردم قرار همین دردا ادامه دار باشه اما خداروشکر با اپیدورال همه دردا تموم شد و من شدم 7ی۸سانت که کم کم انقباض هارو حس میکردم و دارو اپیدورال داشت تموم میشد که دکتر بیهوشی اومد و از پرسید هروقت درد داشتی بگو ک من اپیدورال تو برات شارژ کنم و منم چون دردارو داشتم حس میکردم گفتم درباره برام. بزنن و دوباره ورزش هارو شروع کردم گربه ای اسکات اردکی انجام میدادم و استرسم نسبت ب چند ساعت اول خیییلی کم شد و ساعت شد 2نیم 3ظهر ک ماما معاینه کرد و گفت ک هروقت احساس فشار کردم زور بزنم تا فول شم منم انجام دادم و فول شدم