تجربه زایمان قسمت سوم
پدگذاشته بودم و با حرکت آبم می‌ریخت.ساعت 5رسیدم بیمارستان
از دم در بیمارستان با ویلچر تا زایشگا رفتم . مدارکم‌را دادم معاینه کرد و گفت دونیم فینگر هستی.باید بستری بشی.
هنوز باورم نمیشد.
همسرم کارهای بستری را انجام داد .گفتم ماما همراه میخوام گفت به همسرت بگو با این شماره هماهنگ کنه.گفتم خودم انجام میدم خلاصه زنگ‌زدم و 1580واریز کردم و رسید را برای اونها و بیمارستان خودم ارسال کردم .رفتم داخل زایشگاه سرم وصل کرد و ساعت ۶ بود و دردی نداشتم.
ساعت ۷بود ماما اومد و خودشو معرفی کرد و معاینه کرد همون ۲.۵بودم
گفت بیا رو توپ‌بشین و ۲۰ دقیقه ورزش توپ‌رفتیم و گفت داخل سرم آمپولی زدم که دهانه رحم را نرم کنه.
دوباره معاینه کرد و گفت 4سانت شدی.
گفت درد تو کمر اومده گفتم نه دردم جلو است.گفت بخاطر اینکه هنوز سر بچه نچرخید بیاد تو کانال
احساس دستشویی داشتم وقتی میرفتم با آب گرم هم کمر و شکمم را میشستم

۰ پاسخ

سوال های مرتبط

مامان مسیحا💙مهراس مامان مسیحا💙مهراس ۳ ماهگی
دکتر گفت چهارشنبه بیا بازم ویزیتت کنم و اگه شد بستری بشی چهارشنبه دقیق ۴۰ هفته بودم تواون یه هفته هم همه کار کردم
تا چهارشنبه رفتم و با گل مغربی معاینه کرد ک یه کم دهانه نرم تر بشه گفت ۲سانتی ولی معاینه ات خوب نیس دهانه رحم سفت و دولایه شده
گفتم منو بستری کن من هیچ دردی هم ندارم خسته شده بودم دیگه
دکتر بستری کرد و تا کارمو کردم ساعت۱۲ سرم فشار وصل کردن (تو زایمان قبلیم باامپول فشار ۱۰ساعت زایمانم طول کشید) اینم گفتم انشالله تا شب تموم
ماماهمراهم اومد و ورزش هارو شروع کردیم و بعددوساعت معاینه کرد گفت ۳ سانت ولی همچنان سفت و دولایه دردهای کمی هم داشتم تا ساعت ۵ ورزش کردم و دکتر کیسه اب و زد
دردهام بعدش داشت شدید میشد ورزش کردم روتوپ رفتم دوباره با گل مغربی معاینه تحریکی کرد ماماهمراهم .تا ساعت ۱۲ شب شدم ۶سانت با دردهای خیلی زیااااااد حتی از زایمانم قبل هم دردهام ب جرئت میگم بیشتر بود خیلی تند و شدید بود و اینکه پیشرفت زیادی نداشتم خستم میکرد
پارت بعد
مامان حورا مامان حورا ۵ ماهگی
پارت سه و آخر
منم با مادرم رفتم با دردای شدید تر وقتی رفتم یه ماما منو دید گفت حالت خوبه گفتم نه گفت بخاب معاینه کنم هنگام معاینه هم گفتم ک ماماهمراه دارم اونم معاینه کرد گفت میدونم عزیزم ،معاینه که کرد گفت رحمت هنو ۲سانت و اینکه بچه هنوز بالاست و ۶یچ ابریزی نمیبینم
بعد باز یه ماما دیگ اومد و چک کرد گفت این درد داره با اینکه هنوز همه چی ب روال اوله و اینکه ابریزی هم داره کیسه آبش نشتی داره بستری کنید
منم ب ماما زنگ زدم گفت ب اسرع وقت میام اما ترس داشتم ک باز با آمپول فشار چند روزی بمونم چون رحمم هنو دوسانت و سراچه بالاست اما همینکه ماما اومد شروع کرد معاینه تحریکی و ماساژ ک تا ساعت ۱۲من ۶سانت رحمم باز شد و سر بچه اومد پایین ولی در کانال زایمان گیر کرده بود و ده سانت فول شده بودم دیگه ماما به دکتر زنگ میزنه و میگه ک بیمارم بچش بزرگه ودر کانال امکان داره گیر کنه ب کمک نیاز دارم و سریع دکتر خودشو رسوند و بازار بدبختی و پارگی بچه ب دنیا اومد اما ۴۰بخیه خوردم ولی با دختر صحیح و سالم و ساعت ۱ظهر شنبه ۱صفر دخترم ب دنیا اومد ب اسم حورا