۴ پاسخ

وااا يعني علكي ميگفت ٤ سانت بازي

وای خدای من

منم 3روز گذاشتن بستري بشم ودرد كشيدم سرمو بزمين ميكوبيدم هيه ميگفتن خوبه خوبه ديگه تاا قلب بجه اف كرد دكتره از ترس سز اوراژانسي منو بردن

بیمارستان خصوصی رفتی عزیزم یا ماما همراه داشتی؟

سوال های مرتبط

مامان الین و آوین مامان الین و آوین ۵ ماهگی
مامان مهرسا مامان مهرسا ۱ ماهگی
زایمان من…

من شنبه ۱۹ مهر رفتم پیش دکترم ، ( هفته پیش رفته بودم بیمارستان از درد گفته بود ۲ سانتی ) گفتم دکتر من موقع خواب قفسه سینم میگیره درد های نا منظم دارم ، معاینه کرد گفت باز ۲ سانتی ، گفتم دکتر من شرایطم اینجوری تا کی باید بمونم گفت پس تو دوشنبه (۲۱ مهر ) برو بیمارستان بگو درد دارم منم میگم بستریت کنن گفتم با دو سانت اشکال نداره گفت نه کمکت میکنن گفتم من خودم ماما همراه دارم ، گفت باشه رسید دو شنبه ساعت ۱۱ صبح رفتم بیمارستان گفتم درد دارم معاینه کرد گفت باز دو سانتی ولی دکترت گفته بستری بشی ، من بستری شدم امپول رو تزریق کردن تو سرم تا ساعت ۴ الی ۵ راه رفتم (ماما همراهم گفته بود تا ۴ سانت نشی من نمیتونم بیام) ساعت ۵ عصر امپول و بیشتر کردن درد داشتم ولی قابل تحمل هر سریع میرفتن میومدن معاینه میکردن میگفتن همون ۲ سانت ، ساعت ۷:۵ دیقه کیسه ابم ترکید اولش گفتن خوبه زودتر باز میشی من تا ساعت ۹ با درد وحشتناک تحمل کردم ، یکم گذشت دیدن رنگ کیسه اب عوض شده گفتن بچه مدفوع کرد، طی ۱۰ دیقه بردنم اتاق عمل برا سزارین🥲🥲و منم یهههه عااالمه گریه ڪ چند ماهه ورزش میکنم و همه کار کردم چرا دهانه رحمم باز نشد، یه عااالمه گریه که من سزارین نمیخوام، خلاصه نی نی من ساعت ۲۱:۵۶ به دنیا اومد ولی باز میگم سزارین خیلی مزخرفه
مامان ماهان 🩵 مامان ماهان 🩵 ۶ ماهگی
بعد رفتم زایشگاه تا تاریخ سونو رو نگا کردن دیدن ۳۵ هفته ۴روزم گفتند برگرد برو گفتم درد دارم دهانه رحمم بازه گفتند تا دوهفته دیگه میتونی نگه داری خلاصه خیلی اذیتم کردن تا بستری کردنم دکترم زنگ زد بهشون دعوا کرد گفت مریضم زایمان میکنه
بعد منو بردن او اتاق گفتند که باید باشی با دردای خودت پیش بری ساعت ۱۲ بود اومدن آمپول ریه زدن بعد خلاصه منم کم وبیش درد داشتم همینجوری ادامه داشت تا ساعت پنج ونیم دکترم اومد گفتم که من امروز زایمان میکنم یا نه گفت بعداز مطب میام کیسه آبتو پاره میکنم تا زایمان کنی
خلاصه دکترم ساعت ۱۰شب اومد کیسه آبم پاره کرد همچنان کم درد داشتم از ۱۱دردام وحشتناک شروع شد دکتر اومد معاینه کرد گفت ۵سانتی
البته هیچ آمپول فشاری بهم نزدن اینا دردای خودم بود
دکتر معاینه کرد رفت ساعت ۱۲ اومد واقعا دیگه نمیتونستم تحمل کنم دردارو دکترم با فوت کردن که بهم یاد داد عالی بود به محض اینکه دردام شروع می‌شد با فوت کنترل می‌کردم تا یه ربع به یک احساس مدفوع داشتم دکترم گفت سر بچه دیده میشه تا کاراشونو کردن بایه زور عالی
ساعت ۱شب به دنیا اومد پسرم
بعد دیگه دکتر شروع کرد به بخیه زدن ترمیم هم کردم
۳۵ هفته ۵روزم بود پسرمم با وزن ۲۸۰۰
مامان لوتوس مامان لوتوس ۵ ماهگی
سلام خاله ها.
سه شنبه نوبت دکتر داشتم به دکترم گفتم حرکتاش خیلی کم شده گفت برو nst.
ساعت ۷ شب تا ۱۲ شب هزارتا چیز خوردم ۴ بار nst گرفتن هی برا دکترم فرستادن
ولی راضی نبود دکترم.ضربان قلبش خیلی بالا و پایین میشد شدید.دیگه دستور داد بستریم کنن واسه زایمان.۱۲ونیم بستری شدم شوهرمم اومد پیشم ولی بیشترشو دستگاه وصل بود فقط کلا دوبار به مدت ۱۰ دقیقه راه رفتم.موقع بستری یه معاینه تحریکی کرد ولی خیلی درد نداشت.ساعت ۳ قرص دادن بهم یکم بعد رفتم دستشوی لکه دیدم اومد آمپول زد ساعت ۳ونیم کیسه آبمو پاره کرد ۳ سانت شده بودم دیگه همون لحظه دردام شروع شد وحشتناک و یهو.با تنفس با کمک شوهرم کنترل میکردم ولی سخت بود برام.اومد معاینه کرد ۴ سانت شدم نیم ساعت بعدش.اپیدورال گرفتم ساعت ۵.تا دکتر اپیدورال رفت دردام قط شد کامل ماما همراهمم اومد بهش گفتم برم دسشوی مدفوع دارم سریع به پریتار گفت چک کن فک کنم داره زایمان میکنه.چک کردن دیدن بله یهو فول شدم..درد نداشتم دیگه ولی حس دفع وحشتناکی بود زنگ زدن دکترم ساعت ۵ونیم که خودتو برسون.با تنفس کمکم کردن که زور نزنم تا دکترم برسه و همه چیزو سریع اماده کردن ۶ دکترم اومد و ۶ و ۱۰ دقیقه با سه بار زور به دنیا اومد پناه مامان.
مامان دیانا 🫀🧿☘️ مامان دیانا 🫀🧿☘️ ۳ ماهگی
تجربه زایمان من 🥰
من صبح زود از خواب پاشدم و حس کردم یکم کمر درد دارم ساعتای 5 صبح بود رفتم یه دوش گرفتم اومدم دراز کشیدم دیدم کمر دردم خوب شد با اینکه زیر دوش اسکوات زدم گفتم دردم شدت بگیره تا ساعت 8 صبح صبر کردم دیدم بهتر شدم دیگ بیخیال شدم چای و صبحانه خوردم دیدم تکون نمیخوره نی نیم شوهرم گفت تو حساس شدی تا ساعت 10 هر چی خوردم چیزی تکون نخورد ب پهلو چپ دراز کشیدم فایده نداشت خلاصه رفتم بهداشت و گفتم تکون نمیخوره بهداشت گفت برو بیمارستان ان اس تی بده ساعت 12 راه افتادم رفتم بیمارستان ان اس تی انقباض نشون داد و گفت جنین حرکت داره دیگ گفتن بهتره بستری بشی چون راهت دوره من گوش ندادم لحظه آخر ک میخاستم برم گفتم میشه یه تست بگیرین برای کیسه آبم چون ترشح داشتم تا تست گرفتن مثبت شد کیسه آبم نشتی داشت و ختم بارداری اعلام کردن😶
معاینه کرد گفت یک سانتی برو بستری شو انقد ترس داشتم و استرس فقط میگفتم خدایا خودت کمکم کن چون ماما نگرفته بودم ساعت 3ونیم بستری شدم تا ساعت 8 شب همون یه سانت بودم درد نداشتم اصلا هر چی معاینه تحریکی انجام دادن همون یه سانت بودم ماما شیفت عوض شد یه خانم مهربون برام اومد هر چی بگم از مهربونی و خوش اخلاقیش کم گفتم باهام ورزش کار کرد گفت حالت سجده برو چمباتمه برو و اسکوات بزن ماساژ داد کمرمو خلاصه سوند وصل کردند یه دفعه دردام شروع شد معاینه کرد گفت 6 سانت شدی🥰تمام تلاششو کرد ک من درد کمتر بکشم خلاصه از اثرات آمپول و سرم و... من گیج شده بودم همش خواب بودم گیج بودم ساعت 12دردام ب اوج رسید جوری ک فقط جیغ میزدم و ساعت 12 ونیم دیانا خانم بدنیا اومد 😍
مامان آیهان کوچولو مامان آیهان کوچولو ۶ ماهگی
تجربه زایمان
من ۱۶ ام رفتم دکتر بهم گفت ۲ سانت بازی برو پله بالا پایین کن رفتم ساختمان پزشکان ۱۰ طبقه رو بالا پایین کردم اومدم ولی دردی نداشتم مامانم گفت نرو اذیتت میکنن منم خلاصه نرفتم اومدم پیاده روی کردم و ورزشهای لگنی کردم ۱۷ ام هم رفتم ورزش لگنی خصوصی انجام دادم شب دردام شروع شد کمر درد داشتم منتظر موندم تا صبح رفتم ساعت ۶ بیمارستان معاینه شدم ۵ سانت بودم بستری شدم تا ماما همراهم اومد ساعت ۸ بود هنوز ۵ سانت بودم ورزشارو شروع کردم کیسه آب و زدن ساعت ۱۰ دوباره ۵ سانت بودم دیگه تا امید شده بودم کامل که یهو بالا اوردم حس دفع پیدا کردم دردام زیاد شد اومد معاینه کردن ۸ سانت بودم آماده شدن برا زایمان ساعت ۱۱ و نیم با دردای زیاد زایمان کردم تا ۲ ریکاوری موندم بعد اومدم تو بخش ۶ تا بخیه بیرون خوردم داخلی هارو نمی‌دونم خلاصه خیلی سخت بود ولی گذشت
حتما حتما ماما همراه بگیرین خیلی خوبه خیلی
من ماسک بی دردی گرفتم اصلا تاثیری روم نداشت استفاده نکردم