۹ پاسخ

چی بگم که همدردیم

صبوری کن دختر خوب همه ی این روزا میگذره این حرفا چیه میزنی دخترت بجز تو کسیو نداره ب این فک کن

پسر منم همینه دیوونه شدم از بعد بارداری خیلی‌عصبی شدم همش دنبال بحثم خودمم فشارخون دارم

عزیزم بیخیال انقدر حرص نخور حتما ی توانایی هایی داشتی ک خدا بهت شیر ب شیر داده منم مونده بودم توش بعدا فکرکردم دیدم حتما خیلی صبور بودم رو صبرت کار کن شیشه شیربده بهشون دیگ شیر خودتو نده سعی کن بری پارک بیرون ک خسته بشه وقتی رسید خونه غش کنه شکمشو سیر کن شیشو پر کن ک بخوره دیگ بخابه . دیگم شیر خودتو نده رو اعصابت اثر میزاره بهش شیر خشک بده تو باید ی مادر آروم باشی اینجوری شیرتم حرص میدی بچه بخوره اونم آرامش نداره.

سعی کن کمکی بگیری بچه هم گناه داره تروخدا دعواش نکن حتمی حوصلش سر میره سعی کن ببریش پارک یا بیرون یکم بگردونیش میدونم خیلی سخته ادم کم میاره اگه کمکی نباشه ولی اونم تو خونه کلافه میشه وقتی همش با مادر تنها باشه

درکت میکنم بچه منم بیداره

منم هیچکسو ندارم 🥲😭😭

منم خیلی حالم خرابه🥲

ولی اگه در این حدی حتما برو تراپی عزیزم اون بهتر میتونه کمکت کنه افسردگی بعد زایمان واقعا سخته

عزیزم خب علت گریه هاش چیه؟

سوال های مرتبط