۶ پاسخ

من دخترم خیلی تو خونه تنهاست از خونه پدرمم یه ساعت فاصله داریم آخر هفتها میریم اونجا دلی از عذا در میاره خداروشکر بچه زیاد هست دورش واسه همین میگم همین یکی بسه دیگه شرایط بچه دومو بخدا ندارم شاید ده سال دیگه یکی دیگه بخام اونم اگه بتونم.... باز خوبه لااقل آخر هفتها سرگرمه چون من قصد خواهر برادر آوردن براشو ندارم

من از وقتی دخترم ۲ سال و۳ ماه بود کلاس مادر و کودک میبرمش،حدود یکساله که میبرم.
هفته ای دوبار هر بار یک ساعت.
خیلی دخترم کلاسش و دوستاش رو دوست داره.
لحظه شماری می کنه واسه کلاساش

دختر منم تنهاست یه دوره بردمش کلاس های ریتم و گیم دیگه نرفت اونا رو یاد گرفته حالا تنهایی خودش مربی میشه با عروسکاش بازی میکنه

ما۶ تا خواهربرادریم ولی بچه های اونا بزرگن
منم از ۲سالگی پسرمو مهد میبرم البته روزی ۲ ساعت باقی روزم خودم باهاش بازی میکنم یا پارک یا با باباش بره بیرون
واقعا شرایط فرزند دوم ندارم وگرنه خواهربرادر داشتن قشنگترین دارایی ادمه
اگر توانش رو دارید بچه بیارید اگر نه مهد ببرید عالیه

پسر منم تنها بود از عید گزاشتم مهد، روحیه اش عالی شده
پارسال هم میبردم کلاس مادرو کودک

بچه دوم رو بیار خب

سوال های مرتبط

مامان سامیار مامان سامیار ۳ سالگی
من یه مشکل خیلی بزرگ با پسرم دارم به نظرتون چیکار کنم،پسر من کلا لجباز و شیطون هست اما تو خونه قابل کنترله و اینطور نیس که بگم کار خطرناک میکنه،اما وقتی میریم خونه مادرشوهرم بچه های خواهر شوهرم هم هستن یکیشون ۷ سالشه اون دوتا دیگه کوچیکترن و آروم تر هر چی میگم با کوچیکا بازی کن اصلا سمت اونا نمیره فقط دنبال بزرگه میره بزرگه هم اذیتش میکنه گاهی،پسر منم بلد نیس بازی کنه درست فقط بدو بدو میکنه بلند میخنده،پسر خواهر شوهرمم وقتی دلش بخواد به بچه من میگه بیا بازی وقتی که پسر من سمتش بره داد میزنه که سامیار نیاد پیش من،خب من هزار بار بع پسزم گفتم نرو پیشش ولی بازم میره و شلوغ بازی میکنه هر چند پسر خواهر شوهرمم شلوغه اما پسر من نفهم تره مثلا اصلا سرسفره نمیشینه تو مهمونی هی میچرخه دور سفره میره سمت بجه ها واقعا معذبم دیگه نمیدونم چیکارش کنم،خانه کودک میبرم تو کوچه میبرم با بچه ها بازی کنه اما بازم وقتی پسر خواهر شوهرمو میبینه هیجان زده میشه اصلا دوس ندارم سمت اون بره چون اونم داد میزنه همه چیو تقصیر این میندازه