من یه مشکل خیلی بزرگ با پسرم دارم به نظرتون چیکار کنم،پسر من کلا لجباز و شیطون هست اما تو خونه قابل کنترله و اینطور نیس که بگم کار خطرناک میکنه،اما وقتی میریم خونه مادرشوهرم بچه های خواهر شوهرم هم هستن یکیشون ۷ سالشه اون دوتا دیگه کوچیکترن و آروم تر هر چی میگم با کوچیکا بازی کن اصلا سمت اونا نمیره فقط دنبال بزرگه میره بزرگه هم اذیتش میکنه گاهی،پسر منم بلد نیس بازی کنه درست فقط بدو بدو میکنه بلند میخنده،پسر خواهر شوهرمم وقتی دلش بخواد به بچه من میگه بیا بازی وقتی که پسر من سمتش بره داد میزنه که سامیار نیاد پیش من،خب من هزار بار بع پسزم گفتم نرو پیشش ولی بازم میره و شلوغ بازی میکنه هر چند پسر خواهر شوهرمم شلوغه اما پسر من نفهم تره مثلا اصلا سرسفره نمیشینه تو مهمونی هی میچرخه دور سفره میره سمت بجه ها واقعا معذبم دیگه نمیدونم چیکارش کنم،خانه کودک میبرم تو کوچه میبرم با بچه ها بازی کنه اما بازم وقتی پسر خواهر شوهرمو میبینه هیجان زده میشه اصلا دوس ندارم سمت اون بره چون اونم داد میزنه همه چیو تقصیر این میندازه

۹ پاسخ

مال ما برعكسه همينه دقيقا
دختر جاريم از پسرم بزرگه هرچي كه پسرم برداره يا انجام بده بدو ميره همونو بكنه يا از دستش بزور ميگيره كه خودش نگه داره پسر منم داد و هوار كه وسايلمو بده قبلا داد ميزد چون هي زور گفته بهش الان ميزنتش منم خيلي عصابم خورد ميشه كه ياد گرفته زدنو قبلا اصلا نميكرد
كلا جنگ عصابه وقتي باهمن يكسره بايد بگم با اين كاري نداشته باش
يا مثلا ميبينه هيچي نميتونه بكنه ميره الكي بغلش ميكنه در حدي كه خفه بشه بچه يا بوسش ميكنه ريز نيشگونش ميگيره اينم ميفهمه هي ميگه برووو پيش مامانت😄

برادرزاده ی منم تو سن بلوغه و بچه های منو خواهرم ۳،۴سالن .وقتی یه جا میشدیم قشنگ میفهمیدیم برادر زادم حرکتای جنسی میره رو بچه های ما .چن سری شو خودم دیدم .به دخترامونم میگیم با برادر زادم بازی نکنن چون بچن نمیفهمن .چن سری هم به برادر زادم گفتیم که با بچه های ما بازی نکن .
به شوهرامونم سپرده بودیم هر جا برادر زادم بود به دخترا حواس بدن
ولی در کل الان خداروشکر رفت و امد نداریم که نگران بچه هامون باشیم

ببین بچه ها تو این سن خیلی دوست دارن با بزرگتر از خودشون بازی کنن طبیعیه بعد وقتی با هم میفتن شیطون تر میشن بازم طبیعبه پسر منم حودش ذاتا ارومه ولی با پسر عموش که میفته سرسام میشیم همش بدوبدو داد و بیداد البته پسر عموش اینو‌خیلی خیلی دوست داره و تاحالا اسیبی بهش نزده
به نظرم وقتی اینطور اسیب میزنه به پسرتون یه تشر بهش برید که تو بازی هیچ کس نباید اسیب ببینه

کلا بچه های ۳ساله همینطورن

نرید اونجا وقتی هستند ...بهشون بگید که من امروز رفتم شما نیایید چون بچه ها نمیشنن و اعصاب همه خورد میشه تا ایشالله بچه ها بزرگتر بشن و عاقلتر که ناراحت نشن ..مهمونی هم نرو سره بچه رو تو مهد و پارک و نقاشی تو خونه و بازی با خودت و پدرش ...تا بزرگتر بشه ..

عزیز بچت بچه هست پسر خواهر شوهرت باید کاری کنه که پسرت سمتش نره ببخشید کرم از خودشه بهش بگو سمت پسر من نیا

پسر منم همینه خونه خودمون قابل کنترل کار رو مخی کمتر میکنه خونه مامانم و مادرشوهرم انگار از قفس ازاد شده باعث میشه هربار دعواش کنم

منم دقیقا با پسر عمه شوهرم این مشکل دارم اونم۸سالشه بعد هرچی میگم نرو سمتش اصلا گوش نمیده گناه هم دارن بچن ولی اون بزرگه خیلی لوسه و بی ادبه من زیاد محلش نمیدم ازم حساب میبره خیلی کم هم میرم گوشی میدم دست دخترم کارتون میذارم نمیذارم زیاد بره ولی بازم معذبم😣

خب وقتایی ک اونا هستن نرو
یا مثلا اسباب بازیی ک دوس داره ببر اونجا سرگرمش کن
یا خودت ی بازی ک هیجانیه اون دوتا کوچیکترم بیان پیشت پسر خودتم میاد

سوال های مرتبط

مامان ❤️امیرحسام❤️ مامان ❤️امیرحسام❤️ ۳ سالگی
سلام مامانای عزیز کلی سوال دارم در مورد بچه های همسن پسرمن اول اینکه ایا شما مغازه یا فروشگاه میرید بچه هاتون مثل پسر من اینورو اونور میرن یجا بند نمیشن باید همش دنبالش بدوأم و با غریبه ها زود جوش میخوره اصلا دوست ندارم اینطوری باشه تو مغازه میریم مثلا شکلات میبینه بدون اجازه میره برمیداره هر چی هم بهش میگم دعواش میکنم اصلا حالیش نمیشه و اینکه وقتی خونه ست همش خرابکاری و حرص در میاره خیلی خیلی شیطون شده هم هم لج و گریه میکنه واییی دیگه کم آوردم خسته شدم اصلا حرف گوش نمیده همش میگه بیا باهام بازی کن یا همش بهم چسبیده تو آشپزخونه که کار دارم میاد پیشم از کنارم تکون نمیخوره دوست ندارم انقد بهم وابسته باشه میگم برو با ماشینات بازی کن میگه تو هم بیا بیرون که میریم از دماغمون در میاره گریه و دادو بیداد که ماشین میخواد بعد که میخریم براش میاره خونه اصلا نگاش نمیکنه چند روز هم فقط با برنامه کودک آروم میشه و میشینه نگاه و کاریم نداره.. کلی براش داستان و شعر میخونم در این مورد اصلا توجه نمیکنه باز کار خودشو میکنه موندم دیگه چطوری بهش حالی کنم بخوام دعواش کنم هم تا دوساعت فقط نق میزنه و گریه میکنه خسته شدم دیگه... 🤷‍♀️🤦‍♀️😮‍💨😥
مامان مهیار مامان مهیار ۳ سالگی
خانما یه مشورت میخام ازتون
پایین خونه مادرشوهرم اینا یه زن و شوهر افغان اومدن جدیدا اجاره کردن که یه دختر تقریبا دوساله دارن (شوهره چندساله اینجاست کارگره میشناسیمش)آدمای خوبی هم هستن
پسرم چندبار داخل کوچه مون با دخترشون بازی کرده
امروز من خونه مادرشوهرم داشتم نهار درست میکردم یه لحظه پسرم از پله ها رفت پایین و رفت خونشون من خواستم برم بیارمش چندبار صداش کردم دیدم خانمه میگه بزار باشه بازی کنه گفتم اذیتتون میکنه گفت نه کاری نداره داره بازی میکنه
من تقریبا یه ربع صبر کردم بعد رفتم دنبالش بیارمش دیدم مامانش یه پفک بزرگ باز کرده جلوشون گذاشته پسرم با چه حرص و ولعی داره پفک میخوره(من زیاد چیپس و پفک به پسرم نمیدم مخصوصا نزدیک ناهار)خودشم داشته داخل حمام لباس میشسته
خونشون تقریبا تمیز بود ولی من متاسفانه خیلی بددلم نمیدونم چرا از اون شرایط خوشم نیومد
پسرمو بسختی راضیش کردم بیارم خونه خانمه خیلی مهربون بود به پسرم گفت حالا یه بوس به خاله بده برو خودش صورت پسرمو بوسید
خلاصه من پسرمو آوردم بالا چون پفک زیاد خورده بود اصلا نهار نخورد ..اینم بگم این بنده خداها اصلا غذا درست نمیکنن یعنی من اصلا ندیدم فقط چیپس و پفک‌و کیک و کلوچه مغازه رو میخرن
پسرم بعد نهار باز میخاست بره خونشون من بلند گفتم پس خونه نرو فقط تو حیاط با نینی بازی کن فکر کنم از اینکه گفتم خونه نرو خانمه یه کوچولو ناراحت شد
حالا سوالم اینه شما جای من بودین میزاشتین بچتون بره خونشون باهاشون بازی کنه یا نه؟؟
اینم بگم دختره اینقدر خوشگل و بامزست که همه ازش خوششون میاد و باهاش بازی میکنن
فقط بگین من اجازه بدم پسرم بره یا نه
چون اینا تازه اومدن فعلا هم هستن دوست ندارم پسرم عادت کنه
اصلا خیلی درگیرم نمیدونم چیکار کنم