۷ پاسخ

من بعداز ۶ماه سه روز رفتم خونه ی زن بابام دیگه روز آخر زن بابام اینقدر کفری شده بود از دست مهرسام می‌خاست بیرونمون کنه.خونه ی مادرشوهرم هم نمی‌رم .علنا جایی رو ندارم دیگه برم.خونه ی مادرمم مشهده.مام همش خونه ایم مگر اینکه شاید هفته ای یکبار شوهرم با ماشین ببره بیرون دور بزنیم اونم مهرسام اینقدر از سرو کولم می‌ره بالا و خودشو سر میده و به همه چی دست میزنه بیشتر خسته میشم ب شوهرم میگم برگرد خونه 😃چه میشه کرد باید ساخت .پارک نداره اونجا بچه رو ببری ؟؟

کافر همه بچه ها اینجورین ما هم نمیریم جایی بخاطر بچه کوچیک و مشکلات اقتصادی و این جور چیزا

یه دونه داری؟بچه اولته؟

عزیزم منم همینجورم هیچکسم ندارم حداقل ی ساعت برم پیشش

درکت میکنم منم امروز ب اون حدی رسیدم ک فک میکردم دیگ بچمو دوس ندارم

درکت میکنم عزیزم پسر منم ب شدت شلوغه هروز گریه میکنم از دستش

میفهممت 💔
یک هفته مهمان داشتم
رفتن
مریض شدیم
سرما خوردیم بی حالم
رایان علاوه بر این یبوست گرفته
خیلی خسته م 💔

سوال های مرتبط