۵ پاسخ

منم وااای خیلی استرس داشتم همون روز ک شبش زایدم فکر کنم ۱۰ تا کیک‌و ابمیوه خوردم ولی غذا نه🤣اصلا نهار نداد بهم بیمارستان

دقیقاا😂😂
خو خیلی ناجوره دیگ آدم وقتی زور میده ب پشتم فشار میاد نمیشه ک
من از ترس همون هیچی نمی‌خوردم😑😂شب قبلش ک بستری بودم

همه همین ترس رو دارن
منم دقیقا میترسیدم ناهار بیمارستان نخوردم صبحانه هم نخوردم میترسیدم

وای دقیقا منم همین فکرو میکردم

طبیعی زایمان کردی؟

سوال های مرتبط

مامان ارسلان مامان ارسلان ۲ ماهگی
پارت پنجم
زایمان طبیعی من
ساعت 6.15 بود که من پسرم، ارسلانم. رو به دنیا اوردم و مادر شدم
راه سخت وطولانی بود
از بارداری سختی که داشتم. تا زایمان طبیعیم با آمپول فشار
ومن امروز و الان 64 روزه که مادر شدم
نکاتی که باید گفته بشه در مورد زایمان:
از قبل با ماما همراه اگه میخایم بگیرین صحبت کنید و قرار داد ببندید
چون من از ماما همراهم اصلا راضی نبودم و فقط ازم سه تومن پول گرفت و فقط یه ساعت پیشم بود ومنو تا وان ابگرم برد واورد و همه کارها و از زایمان تا اموزش و بخیه رو خود مامای بسمارستان برام امجام داد
حتما قبل زایمان ، کلاسای پیش از زایمان شرکت کنید
حتما قبل زایمان. محل زایمانتون رو ببینید
من چند بار رفتم و دیدم واشنا بودم و این باعث ظد استرس ندشاته باشم
حتما حتما یکی رو یاخودتو ببرید که قوت قلبتون باشه مثل همسرتون
در طی ساعاتی که بستری هستین. ودارین برای زایمان اماده میشید خودتون رو خسته نکنید با جیغ زدن یا بیش از اندازه ورزش نکنید به جاش تنفس عمیق داشته باشید و میوه وابمیوه بخورید و چای و خرما
( من اصلا جیغ نزدم و فقط ناله میکردم و سعی میکردم با تنفس عمیق شکمی دردامو بیرون کنم )