خییییلی خسته ام از صبح تا الان فقط یه سر پارک و مغازه رفتیم و یه کیک پختم و یه ناهار بچه خوابید حیاط شستم پله ها رو طی کشیدم کالسکه رو شستم دوش گرفتم لباسا رو انداختم لباسشویی ....و الان شرحه شرحه ترینم
باید لباسا رو پهن کنم شام بپزم ناهار فردای شوهرم رو بپزم و کلی ظرف و نینی ای ک یجا بند نمیشه با ناهار خودشو ب گند کشیده حمام لازمه

من ک کمرم راست نمیشه الان فقط میخام بخابم 😩😩😩😩

بخدا خوابم خستگی و کلافگی مونو در نمیکنه

شام یه چی درست کن که فردا هم شوهرت ببره
دوش هم نمیگرفتی میذاشتی با پسرت باهم میرفتین

یعنی ناهار برای شوهرت جدا درست میکنی؟منکه شام هرچی باشه همونو برای ناهارش هم میزارم

واقعا خداقوت بهت🥰

خسته نباشی واقعا سخته منم دقیقا شبیه تو کلی کار کردم تازه نصفشون مونده خسته ترینم

من برم تا مغازه و بیام دیگ وقت نمیکنم خونرم جمع کنم چبرسه کارا دیگ
ماشاالله بشما

من وقتی کلی کارای خونه داشته باشم دیگه غذا درست نمی کنم به شوهرم میگم غذا با تو هر کاری میخوای بکن والا مگه چقد جون داریم
یا اگه مثلا بیرون برم دیگه به کارای خونه نمی‌رسم

خسته نباشی واقعا خیلیییی کارا کردی، من ساعت۱ ظهر بیدار شدم انگار کوه کندم، یه دوش گرفتم دیگه حال ندارم ناهار بذارم، شوهرم میگه از بیرون سفارش میدم، غذا حل بشه هم یه عالمه لباس خودمون و عطرین باید شسته بشه واسه اونم حال ندارم سرم درد میکنه اصلا نمیدونم چمه😔

ی مادر مگه چقد جون داره خدایا....من چون شیر خودمم میدم همش جلو چشام سیاهی میره ...هر لحظس بیفتم واقعا