۴ پاسخ

ایزی چیه

چقدر سختی کشیدی عزیزم واقعا از انتخاب طبیعی راضی بودی ؟

آخ نگو نگو

ایزی چیه

سوال های مرتبط

مامان نیلا مامان نیلا ۳ ماهگی
مامان پناه مامان پناه روزهای ابتدایی تولد
تجربه من از زایمان طبیعی
تو هفته ۳۷ و ۴ روز
ساعت ۴صبح پنجشنبه کیسه آبم پاره شد
رفتم بیمارستان و معاینه کردن گفتن ب زور یک سانتی
معاینه وحشتناک بود خیلی چون دهانه رحمم اصلا پیدا نمیشد😭
دیگه بستری شدم و تا ۹ صب ک دردام شروع نشده بود قرص بهم دادن ک
دردام شروع بشه تا ۲ ظهر قابل کنترل بود و هنوز یک سانت بودم
از ۲ ی قرص دیگ بهم دادن ک دردام غیرقابل تحمل شد و ماما همراهم اومد و هرچی میخواست باهام کار کنه ب زور میتونسم ورزش کنم از درد زیاد دوبار بهم مسکن زدن دیگ وسط دردام خوابم میبرد
انقباض ک میگرفت میپریدم و جیغ میزدم از درد
ساعت ۱۱ بود ماما همراه بردم تو وان آب گرم و تا ۱۱:۵۰ دیقه روی سینه ب پایین دوش آب گرم باز کرده بود و گرفته بود خودمم ک تو وان بودم و با انقباض ها دوباره حالم بد میشد دیگ ساعت ۱۱:۵۰ معاینم کردن گفتن سر بچه پیداس زور زدنای با دردم شروع شد ک ۱۵ دیقه زور میزدم انگار ک مدفوع دارم و همزمان شکم ک کمر و کلیه ام تیر میکشید وحشتناک
دیگ ۱۲:۵ با برش ناحیه پرینه بچم ب دنیا اومد و انگار آب یخ ریختن روم آروم شدم و جفتم بعدش خودش اومد بیرون و بخیه زدن و شکمم رو فشار دادن تا هرچی اضافس بیاد بیرون با اینک خیلی درد کشیدم ولی بچمو ک گذاشتن بغلم خیلی آروم شدم
ایشالا همتون ب سلامت زایمان کنین
ولی آستانه تحمل هرکسی فرق داره من تحمل دردم خیلی کمه و خیلی اذیت شدم🥺
مامان جواد مامان جواد ۲ ماهگی
پارت دوم
بهم لباس بستری دادن همراهم صدا زدن لباسام بهشون دادم
سنوم چک کردن گفتن ک وزن بچت کمه 2کیلو 750 گرم سنو 37 هفته داده بودم خب خلاصه منو بردن داخل زایشگاه ساعت 8 بهم سرم زدن تقویتی با ان سی تی گذاشتن تا ساعت 10 شب بعد ساعت 10 امپول فشار شروع کردن ولی خیلیییی یواش یواش میرف من ساعت 12 شب تقریبا دردام شروع شد در حد کم پریودی بود 1نیم شب سرم قطع کردن گفتن استراحت کن صبح ساعت 6 امپول فشار دوباره وصل کردن نیم ساعت بعد معاینه کردن 2 سانت بودم نیم ساعت بعد ک ب 3 سانت رسیدم کیسه ابم را پاره کردن و دردام شروع شد امپول فشار بیشتر کردن ساعت 7نیم صبح ب 5 سانت رسیدم دردام قابل تحمل بود ساعت 9نیم دردام زیاد شد بدجور وحشتناک فق راه نجات میخاستم پرستارا خیلییییی کمک میکردن بهم پمپ گاز دادن ک یکم بی حس بشم ولی فایده نداشت خیلییی معاینه تحریکی میکردن خیلییی کمک می‌کرد پرستارا واقعا خوب بودن کمک میکردن بعد بهم امپول تو پام زدن ک روند زایمان زود پیش ببره
مامان نیلدا مامان نیلدا ۴ ماهگی
سلام مامانای گل بعد چن روز اومدم تجربه ی زایمانمو بهتون بگم من از سی و هفت هفته هرروز ناشتا اب داغ و خاکشیر و میزاشتم دم بکشه میخورم هرازگاهیم دستم خالی میشد یچنتا ورزش و چرخش هم میکردم سی و هشت هفته دو روز بود ساعت یازده شب کیسه ابم سوراخ شد رفتم سریع دوش گرفتم و شیو 😂🥴 شد ساعت دوازده از قبلم میدونستم ک کیسه اب ک سوراخ یا پاره شد نباید استرس بگیری چون چن ساعتی طول میکشه تا کاملن تخلیه شه یدفع خالی نمیشه ساعت دوزاده رسیدم بیمارستان معاینه اینا کردن دو سانت باز بود دهانه رحمم تا وقتیم چهار سانت نشه ماما همراه نمیاد من اصلا دردی نداشتم ساعت پنج صب برام سرم و امپول فشار و شروع کردن ک هر هشت دقیقه یه قطره میرفت به بدنم ساعت هفت صبح شدو دهانه رحمم شد چهار سانت خیلی ریز ریز درد داشتم ک ماما همراهم اومد و برام ورزش و روی توپ نشستن و انجام دادیم و دردام شروع شده بود و قابل تحمل بود برام و دردامو با ورزش کردن کنترل میکردم اینم بهتون بگم دردا هر دو دقیقه یبار میگرفت یه دقیقه درد میکرد ساعت ده بردن اب وان گرم و خیلییی خوب بود بنظرم درد و کمی کمتر میکرد و من چون دهانه رحمم ورم داشت توی هفت سانت مونده بودم و با معاینه باز میکردن بعد وان دردام بیشتر شده بود برام گاز انتونوکس اوردن گفتن درد و کمتر میکنه ولی بنظرم هیچ تاثیری نداشت بیشتر برا ادم حالت تهوع سرگیجه میورد و خستگی اصلا نگران نباشید منی که استانه تحملم صفر بود زایمان کردم دردا گذری اند میگیره ول میکنه و اینکه نباید انرژیتونو تو سانت هفت ب پایین هدر بدین بقیشو پایین تر می‌نویسم
مامان مهیار🤎 مامان مهیار🤎 ۷ ماهگی
میخواستم برگردیم خونه صبح بیایم اما چون راه طولانی بود نداشتن گفتن امکان داره کیسه آب پاره بشه و خطرناکه دیگ‌ تو بخش زنان بستری شدم دیگ ۶ صبح دردام تایمش کمتر شد یعنی هر دو دقیقه می‌گرفت دیگ‌ رفتم گفتن سه سانتی و بستری شدم لباسامو عوض کردم و رفتم اتاق زایشگاه سرم‌ زدن و آمپول که نمی‌دونم چی بود دردام هنوز همینطوری بود ولی واقعا نمی‌تونستم تحمل کنم و‌همش گریه میکردم ماما هم تا چهار سانت نمی‌شدم نمیومد ولی این سه سانت گیر کرد و تا ۱ بعدظهر طول کشید تو این تایم‌‌ کسی نبود و کسی هم پیشم نمیومد میگف وایستا تا چهار بشی و من مثل بچه ها رو تخت نشسته بودم و فقط گریه میکردم 🫠💔 بعد دوباره اومدن معاینه دیدن شدم چهار سانت و تو معاینه کیسه آب پاره شد و سلام بر دردی که مرگ بود فقط جیغ میزدم دیگ‌ زنگ زدن ماما اومد اینم بگم بچه ها من کلا از ۶ صبح ک‌ بستری شدم خونریزی داشتم همش همش تشک‌ زیرمو عوض میکردن بعد با پاهای خونی گریه زاری ماما منو برد زیر دوش آب گرم بعدش کمرمو ماساژ داد و چهار تا گل مغربی سوراخ کرد ریخت زیر زبونم دوباره معاینه کردن شدم ۸ سانت
مامان آیماه❤️ مامان آیماه❤️ روزهای ابتدایی تولد
من دیشب ساعت 10شب بلاخره زایمان طبیعی کردم اما خیلی بد بود
از روز قبل کیسه ابم پاره شد آب دور بچه هم خیلی زیاد بود هی منو نگه داشتن گفتن بمون بیشتر بشه ابریزیت منو تو زایشگاه بستری کردن با دهانه رحم یک سانت وابریزش شدید اون شب فقط انتی بیوتیک زدن از صبحش ساعت 7 امپول فشار شروع کردن منم ماما خصوصی گرفتم دردام حدود ساعت 10 صبح داشتن مرتب میشدن بازم با دهانه رحم یک سانت دردام اول پنج دقیقه ای بعدش چهار بعدش سه تا رسید به یک دقیقه بازم دهانه رحمم یک سانت بود اون لحظه قشنگ داشتم جر میخوردم کیسه ابمم هر لحظه بیشتر پاره میشه واب میومد از ساعت 6عصر دیگه علنا جیغ بنفش می‌کشیدم بازم دهانه رحم تغییر نمی‌کرد از بس معاینه کردن شدم دو سانت ماما خصوصی خیلی کمکم کرد به سه سانت رسیدم اما دردش غیر قابل گفتنه هر لحظه تا مرز بیهوشی میرفتم وبرمیگشتم واقعا انگار کل استخون های بدنم داشت خورد میشد اینجا کیسه آب دیگه تقریباً نصفش اومده بود ریخته بود منم از درد به خودم میپیچیدم هر لحظه فکر میکردم کامل مردم دوباره زنده میشدم واقعا طبیعی وحشتناک بود اخرشم اونقدر زور زدم تا سر بچه بیاد بیرون خودم جر خوردم بازم دردام تموم نمیشد هنوز درد جفت بیاره بیرون بخیه بزنه محکم شکمم فشار میدادن هر چی مونده بیاد بیرون مثل یه کابوس بود همه به خاطر دختر کوچولوم تحمل کردم
مامان گل🌸 مامان گل🌸 ۳ ماهگی
سلام اومدم از تجربه زایمان طبیعی بگم سه شنبه ۳۱ تیرماه رفتم معاینه ۱ سانت بودم بعد از معاینه دردلگنم شروع شد تا صبح فردا انقباض با درد زیاد داشتم رفتم بیمارستان معاینه کردم ۲ سانت بودم باز برگشتم خونه تا ۷ غروب رفته رفته دردام بیشتر میشد ک نمیتونستم تحمل کنم رفتم بیمارستان ۳ سانت شده بود قرار بود بستریم نکنن ولی چون راهم دور بود بستریم کردن تو اتاق تنها بدون گدشی و همراه واقعا برام ترسناک بود تنهایی یک طرف دردام هم یکطرف هر یک ساعت ماما میومد معاینه میکرد تا ۱۰ شب ۳ سانت بود ولی باهر معاینه دردام بیشتر میشد تا ۱۲ شب شد ک معاینه کرد ۵ سانت شدم دردام ک افتضاح شده بود دوتا ماما اومدن بالاسرم کیسه ابمو پاره کردن اون لحظه واقها ترسناک بود از ترس میلرزیدم بعرش دکتر اومد اپیدورال تذریق کرد ک اصلا درد نداشت ماما میگفت اپیدورال تا ۷۰ درصد بی حس میکنه ولی من ۱۰۰ درصد بیحس شده بودم ک عالی بود بعد از این تا دوشب من فول شدم بدون هیچ دردی بعدش اپول فشار زدن زور زدنم شروع شد تا ۳ کله بچه گیر کرده بود ی جا نمیدونم دقیق برای چی پایین نمیومد ک دکتر اصلیم اومد با چند تا حرکت بچه رو در اورد بدون هییییییچ دردی و بخیه خوردم اینگونه بود ک دخترم ساعت ۳:۲۰صبح ۲ تیرماه ب دنیا اومد واقعا راضی بودم از طبیعی با اپیدول ب شماهم پیشنهاد میشه❤️بمارستان تخت جشمید کرج دکتر اکرم هاشمی
مامان رادمان مامان رادمان ۳ ماهگی
لباس بیمارستان بهم دادن و منو بردن توی یه اتاق و وام کردن تا چند دیقه تنها بودم
بعد یکی اومد معاینه کرد گفت ۶ سانت شدی و کیسه ابمو پاره کرد
بعد اینکه کیسه رو پاره کردم دردام بیشتر شد و دردناک تر
ساعت ۵ و نیم عصر کیسه ابمو پاره کردن و هر چند دیقه یکبار میومدن معاینه ببینن چند سانتن اخه خیلی خوب داشت باز میشد
اونقد دردام بیشتر شد که هرچی بهم سرم وصل میکردن از شدت درد میکندم همه رو ولی امپول فشار بهم نزدن چون خوب بودم خودم
یه پرستار بود خیلی ماه بود میومد و بهم ورزش میداد
گذشت تا ساعت ۶ و ۷ غروب همه رفته بودن و منم تو اتاق تنها و یه لحضه نگاه کروم دیدم داخل اتاق حمومه 🤣 فوری رفتم از شکم به پایین خودمو گرفتم زیر اب گرم و ماساژ شکم دادم و عین دستشویی ایرانی نشستم تا بچه بیاد پایین تر
یکی اومد گفت عجب بلایی هستی و کلی خندید منم در عین درد خنده ام گرفته بود 🤣🤣
دیگه دردام خفیف تر شدن زیر اب و شد ساعت ۸ ونیم و دوتا معاینه حسابی انجام دادن و من بعد اینکه از اتاق میرفتن و انقباضام شروع میشد یا حسین پاهامو به تخت
مامان قلبم مامان قلبم ۱ ماهگی
#دومین تجربه زایمان طبیعی
ساعت 12 ظهر بستریم کردن دیگه دلو زدم به دریا گفتم باید این راهو برم تحمل کنم بخاطر بچه ام تو سرمم امپول فشار زدن و کم کم وارد خونم میشد یه ساعت بعد معاینه کردن گفتن سه سانتی ماما دستشو برد داخل و کیسه آبمو ترکوند خیس اب شدم بعدم دوز امپول فشارو بالا بردن دردم بیشتر میشد حالت درد پریودی بود اولش قابل تحمل بود میگرفت و ول میکرد دو ساعت بعد باز معاینه کردن 5 سانت شده بودم گفتن پیشرفتت عالیه دیگه دردام زیاد میشد ولی با تنفس قابل کنترل بود و اومدن ماساژم میدادن گفتم دردام زیاده گفتن برو تو سرویس اب داغ بگیر به شکم و پاهات رفتم وای اب ک میگرفتم انگار رو ابرا بودم باز میرفتم میخوابیدم دردام میگرف گفتم من نمیتونم تحمل کنم اپیدورال میخوام گفتن اول یکار دیگه میکنیم بعد اگه قابل تحمل نبود اپیدورال میزنیم گاز انتونکس زدن برام و یه مسکن تزریق کردن به باسنم خيلي کمکم کرد و گیج خواب شدم و خوابم برد یه ساعت اومدن بیدارم کردن معاینه ام کردن و گفتن 7 سانتی اثر مسکن رفت گفتم من اپیدورال میخوام تورو قران بیارید اومدن امضا گرفتن ازم و تزریق کردن وای یعنی اب رو اتیش بود و خیلی کمکم کرد