۵ پاسخ

مادرشوهر. من چند روز می آمد میبرد من نمیزاشتم دیدم شوهرم ناراحت میشد یه روز گذاشتم ببره دخترم آنقدر گریه میکرد برای بیرون سر ظهر هوای سوزان می‌گفت بریم کوچه دیگه ندادم ببره بهونه آوردم مریض میشه شب تو خواب گربه میکنه نزاشتم ببره ازسرش افتاد
چند روز گریه کنه نبره عادت می‌کنه سرشو گرم چیزی کن

نه اصلا نذار حتی آدم ب مامان خودشم نباید اعتماد کنه ی وقت خدا نکرده چیزی میشه
من خودم کار مهمی داشتنی ی ساعت میدم اونم چند بار زنگ میزنم میگم
خیابون پر از ماشین و موتور
یا ام میان میدوزن اتفاق ی بار میوفته
بعد خدای نکرده چیزی بشه اون موقع چی میشه جوابگو خواهد بود؟

اینابراخودشون معلوم نیس چه فازی‌دارن منم تازه دعوام شدباهاش گوشی به بچه نمیدم گریه کردمیگه قلبش ضعیفه اذیتش نکن گفتم چه اذیتی من گوشی بهش نمیدم مگه من دشمنشم بخوام اذیتش‌کنم دنبال حاشیه بوده الکی اون نوهاش میگفت گفتم ازبیماری مریضی پیش بچه‌من نگوخواهشادخالت نکن هرکی زندگی خودش هرکی‌بچه اش‌چجوری تربیت کنه ازدخترش گفت گفتم چکاردخترت دارم برو۱۰تانوه دیگه داری توکاراونادخالت کن چراگیردادی به این گفت به جهنم چکاردارم گفتم افرین لطفاکاریت نباشه کل بارداریم یه لیوان اب به من ندادی این ۱سال خورده ای‌کمکم نکردی الان توبچه هم دخالت نکن

با تجربه ی ک دارم میگم خیلی اشتباه خیلیاصلا نباید از اول اجازه این کارو میدادی الانم نمیتونی دیگه کاری بعدآ عواقبشو میبینی

مث دخترمن ک عموهاش میان میبرنش آوا هم تا چشمش بهشون میفته همش تقلا میکنه ک ببرنش بیرون. موندم الان ک هوا خوبه نمیذاره چیزی تنش کنم وقتی هوا سردتر بشه چیکارکنم

سوال های مرتبط